رفتی نشستی تو حیاط.
میگم خوبی؟ سرتو میاری بالا، میگی خوبم. میشینم کنارت. میگم داری چیکار میکنی؟ به پایین نگاه میکنی و نقاشیتو نشون میدی. میگی دارم نقاشی میکشم. سرمو میارم جلو و نزدیکتر میشم. میگم قشنگه. میگی لطف داری، قشنگ میبینی. لبخند میزنم و لرزم میگیره. میگم سردت نیست؟ میگی نمیدونم، فکر نکنم. میرم تو خونه. پتو میارم و میندازم رو پشتت، بالا میپری میگی چیکار میکنی؟ میگم سردت میشه مریض میشی. لبخند میزنی. خودمم میام زیر پتو. میگم چطور شد؟ میگی دیگه سرد نیست. لبخندت بزرگتر میشه. یهو طاقت نمیارم. میگم چقدر قشنگی. یه ابروت بالا میپره و فکر میکنی نمیفهمم. ولی من میفهمم، هروقت قضیه تو درمیون باشه میفهمم. جواب نمیدی و بازم میکشی. لبخندت هنوز مونده. نرفته.
میگم شیرکاکائو میخوری؟ میگی آره. میرم شیرکاکائو میارم؛ میگم وقتی پیشتم بوی قهوه میپیچه تو سرم. لبخندت بزرگتر میشه و دستت موقع رنگ کردن سریعتر. میگی ناراحت بودی. میگم من؟ میگی تو. انکار میکنم. میگم نه بابا، نبودم. میگی دروغ نگو، من چشماتو بیشتر از همه میشناسم. سرمو میارم بالا و نگات میکنم. میگی آفرین، درست شد. بهم نگاه کن تا از چشات بیشتر بشناسمت. چشامو تو حدقه میچرخونم.
شیرکاکائو رو که خوردی دستتو میبری سمت بسته سیگارت. دستتو میگیرم. میگم ضرر داره، نکش. میگی به خاطر ضررشه که میکشم. میگم حیف تو نیست؟ میگی بذار بکشم. میذارم. سیگارتو روشن میکنی و یه کام عمیق ازش میگیری. دودش تو هوای سرد میره بالا. شیرکاکائومون هنوز مونده. نگات میکنم. میگی چی شده؟ میگم دوست دارم وقتی سیگار میکشی نگات کنم. میخندی. میگی من خجالت میکشم. میگم به خاطر خجالتته که نگات میکنم. میگی باعث افتخارمه پس. لبخند میزنم. لبخند میزنی. چکه چکه بارون میاد. میگم الان خیس میشیم. میگی بذار بشیم. پتو داریم. میگم پس بمونیم؟ میگی بمونیم. میگم باشه. پتورو پشتت مرتب میکنم. میگی وقتی موهات خیس میشه و میوفته تو چشمات قشنگتری. مثل خودت جواب نمیدم. سیگارتو میکشی. بارون شدیدتر میشه و سیگارت تموم. لیوان شیرکاکائو رو میبری بالا. میگی با شیرکاکائو مست کنیم؟ میگم کنیم. شیرکاکائو میخوریم. بارون شدیدتر میشه. میگم نقاشیت خراب شد. میگی مهم نیست، یکی دیگشو میکشم. میگم پس تو هم ناراحت بودی که اومدی تو حیاط. میگی چطور؟ میگم وقتی ناراحتی میای تو حیاط و به آسمون خیره میشی. میدونی که منم میشناسمت. تو هیچی نمیگی. انکار نمیکنی. بلند میشی و پتو میوفته پایین. میگم پس پتو نمیذاشت تو بارون خیس شیم. میگی به خاطر خیس شدنشه که میرم زیر بارون. میگم مریض میشیما. میگی من میخوام مریض شم. تو چی؟ منم بلند میشم. میریم زیر بارون و شیرکاکائو میخوریم. موهات خیس میشه، موهام خیس میشه. میگی دیدی گفتم وقتی موهات خیسه خیلی قشنگتری؟ میگم دروغ نگو. میگی نمیگم. لبخند میزنم. لیوان شیرکاکائو رو سر میکشم و میگم اجازه میدی عاشقت بمونم؟ میخندی و میگی صدالبته. میخندم. میگم تو واقعا قشنگی. لبخند میزنی.