کتابخانه اسرار

محصور بین کتابا، شایدم نه.

شروع میکنم!

سلام!smiley

من امیریوسفم.

یه کرم کتاب حرفه ای.

این جا میخوایم کتاب هامونو بشناسیم، انتخابش کنیم یا حتی داستان بنویسیم! خلاصه... هرچیزی که مربوط به کتاب میشه توی این جا وجود داره.

دنبال کتاب میگردی؟ ازم بپرس.

میخوای ببینی کدوم نویسنده قلمش عالیه؟ ازم بپرس.

فیلم های مربوط به کتاب هارو میخوای؟ ازم بپرس.

و یه عالمه چیز دیگه.

راستی یادم رفت بگم. منم مثل همه ی کتابخونا کتاب نوشتم و حتی تا چاپش هم رفتم ولی نشد.sad ولی من کتاب هایی که نوشتم توی همه ژانری هست. مثل ترسناک،فانتزی، و یه عالمه چیز دیگه...

راستی منم کامل نیستم. ازتون اسم کتاب میخوام یا حتی ازتون اسم فیلم می پرسم.

امیدوارم توی این وبلاگ لحظات خوشی پیش هم بگذرونیم و بتونیم همرو به کتاب خوندن وادار کنیم!

 

ممنون ازتون.heart

۱۷ ۱۴
شیفته گونه
۱۳ ارديبهشت ۱۹:۰۳

سلام

خوش اومدی^^

پاسخ :

ممنون شیفته:))
nobody ~!
۱۴ ارديبهشت ۱۶:۰۱

سلام^-^

خوشحالم که اومدی اینجا و خوشحالم که می خوای کتاب معرفی کنی :) امیدوارم کتابت یه روزی چاپ بشه و بیایی اینجا خبرشو بذاری برامون و ما بریم بخریمش و لذت ببریم :))

پاسخ :

ممنون.
تو وبلاگت عالیه. خیلی مطالبت قشنگه:))
:]♡ ომʝεძεհ
۱۴ ارديبهشت ۲۳:۵۷

موفق باشی رفیق(((:

پاسخ :

ممنون:))
♪♪HANANE ♪♪
۱۵ آبان ۱۰:۵۰
خوش اومدی XDDDDDDD

پاسخ :

😂😂
بابا این پستای مزخرف اولیه رو نگاه نکنین😂
♪♪HANANE ♪♪
۱۵ آبان ۱۶:۴۰
دیگه همشو دیدم فایده نداره XDDD

پاسخ :

😂😂
Stella =]
۱۶ آبان ۱۰:۴۵
تازه منم اومدم ببینم ×__×

پاسخ :

عه عه عه!
آقا نکنین اینکارا رو! اینا رو میخونین بعد اصلا تصورتون از عشق کتاب به یه بچه لوس تغییر پیدا میکنه ها!
ولی خب... هرکاری کردم دلم نیومد پاکشون کنم -_- هعیی...
+با شیفته هم تو نظرات آشنا شو. نمیشناسیش دیگه؟ چون شیفته بود منو آورد بیان D: اون موقع مگان جونز جادوگران بود و یه جورایی دختر عموی پیترجونز که شخصیت من بودD:
Stella =]
۱۶ آبان ۱۰:۵۶
دیگه کار از کار گذشته 😂
+ میشناسمش =)
عه ! چه باحال *-*

پاسخ :

هعیی... خدا خودمم دارم میخونم چه چرت و پرتایی نوشتم:/
+=))

آرتمیس ツ
۱۶ آبان ۱۲:۲۳
خیلی خوش اومدی :))) موفق باشی و برامون چیزای قشنگ قشنگ بنویسی =))

D:

پاسخ :

وایــی (جلوی چشمانش را میگیرد.)
همه که دارید این چرت و پرتا رو میخونیـــد! بابا نکنید این کارا رو:/ ولی نمیتونم جلوتونو بگیرم-_- فقط خواهش میکنم تصورتون از من به یه بچه ی لوس کوچولو تغییر نکنه -__-
آرتمیس ツ
۱۶ آبان ۱۶:۰۲
خوب همه پست های اولشون چیزی در در همین حده و باعت خجالتشونه و میدونی بالاخره روند مهمه ...اتفاقایی که تو این چند وقت افتاده ..مهم پست های آخر وبه ..مثل بچگیهامون که بیشتر خرابکاری و گریه هامون باعث خجالتمونه و چیزی جز اب و بابا نمی گفتیم ...ولی چیزی که ما الان هستیم ما رو نشون میده نه چیزی که قبلا بودیم ...

+این قسمت : آرتمیس فیلسوف می شود XD

پاسخ :

=)) چقد قشنگ گفتی آرتی=))

+باحال گفتی ولی=)) فیلسوف(زیر لب میخندد)
Honey Bunch
۲۶ بهمن ۱۲:۱۷
❤*-* راستی کنفرانس فیزیک خوب بود ؟

پاسخ :

خوب تموم شد،نمره کامل گرفتم... دیگه... باعث شد بچه ها خوششون بیاد و چیزاییم که درست کرده بودم خوب از آب در اومد ^-^
Honey Bunch
۲۶ بهمن ۱۲:۱۸
ولی جدی ... چقدر از اون بچه های لوس و کیوت بودی این موقع ! XD
دوسش داشتم =)

پاسخ :

لوس... =)) یادمه یه زمانی شیفته بهم گفت حس میکنم خیلی لوسیD: هنوز یادمه.. کیوت؟ دوسش داشتی؟ نمیدونم چی بگم =)
Baby Blue
۰۳ اسفند ۱۶:۴۱
سلام=)
خوش اومدی=))

پاسخ :

فکر کنم تموم آرشیومو خوندی.. نه؟ :")
میدونم خجالت آوره ولی نمیخوام پاکش کنم=")
aramm 0_0
۲۱ اسفند ۱۴:۱۸
اوه بله عاقای عشق کتاب منم امیدوارم اینجا دوستای خوبی برای هم بشیم^-^
┑ 𝑽𝒂𝒏𝒅𝒂 𝑮𝑳𝒆𝒆𝒛
۲۰ ارديبهشت ۱۳:۳۰
یه بیت هست درگیر شاعرشم بگم اگه دونستی اسم شاعرشو بگی لطفا؟!

پاسخ :

ام.. بگو، اگه میدونستم چشم.
┑ 𝑽𝒂𝒏𝒅𝒂 𝑮𝑳𝒆𝒆𝒛
۲۰ ارديبهشت ۱۳:۴۴
آنچه من تجربه کردم خود نور نبود
سایه ای بود که از نور به دیوار افتاد

پاسخ :

شرمنده.. هرچی فکر کردم پیداش نکردم.. توی اینترنتم سرچ کردم، پیدا نشد..
┑ 𝑽𝒂𝒏𝒅𝒂 𝑮𝑳𝒆𝒆𝒛
۲۰ ارديبهشت ۱۷:۱۳
خطایی نکردی که شرمنده باشی
در هر صورت تشکر
+ ضمنا در مورد پست اخیرت، منتظریم برگردی داداش! همه چی حل میشه^^
~𝒎𝒊𝒕𝒔𝒖𝒓𝒊 ‌‌
۰۳ دی ۱۸:۵۵
خواستم بگم سلام! من بالاخره تا اینجای وبلاگ چرخ اورت رو خوندم!*-*
حالا هم یه کتاب خوشگل بهم معرفی کن بعنوان جایزه مD":

پاسخ :

باعث خجالتم شد. :"
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی
من هنوز یادمه.
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان