کتابخانه اسرار

محصور بین کتابا، شایدم نه.

نقطه: گیجی

+فن‌آرتا و وایب قدیمی که برای عکسای بی‌تی‌اسه واقعا خارق‌العادس.

 

خب... سلام.

این... بعد از مدت‌ها اولین پستمه که... درمورد روزمرگیام میگم، ازونایی که طولانیه و اکثرا کامل نمی‌خونن. از برگشتنم تاحالا که چیزی ننوشتم، اون موقع هم... کم روزمره می‌نوشتم. به جز فروردین که کل وبم روزمره‌نویسی بود. و برخلاف اون موقع‌ها تازگیای وبم پره از زیبا و هنر و عشق و آزادی و این چیزا. حتی یکی گفت چندتا از پستتات و که میخونم خون و زجه و اشک ازش میزنه بیرون و من نمیدونم چجوری جلوشو بگیرم.

راستش خودمم نمیتونستم جلوشو بگیرم به هرحال.

یادمه موقع‌هایی که... اوضاع خوب پیش نمی‌رفت میشستم یه عالمه روزمره می‌نوشتم و پر میکردم وبمو تا خالی بشم. ولی بعد از برگشتنم روزمره نوشتن جاشو داد به متن نوشتن، نامه نوشتن، خلاصه نوشتن. حتی قسمت زیادی از... خالی شدنا مربوط بود به کافه بیان.

من اینجوری خواب میبینم که اکثر مواقع بیدار که میشم خیلی واضح یادم میادش. ولی بعدش کم‌کم محو میشه و من دیشب خواب دیدم. تازگیا خوب میبینم. حس میکنم وقتی توی یه موقعیت احساسی-عاطفیم، بیشتر از قبل خواب میبینم. انگار که مغزم شبا خودشو خالی میکنه تا پر نشه از احساسای انباشته‌شده رو هم و اونا خوابای منن.

خواب عجیبی بود، خونوادم بودن. دیگه چیزی ازشون یادم نمیاد. و... یه قاتلم بود؟ نمیدونم. فکر کنم تاثیر داستان هالووینیه. میخواستم یکم خودمو دور کنم از بقیه چیزا و انگار که یه نوجوون خارجیم هالیوون جشن بگیرم. کورالین دیدم. داستان ترسناک خوندم و مستند جنایی دیدم که میخوام بخش مستند رو بعدا ادامه دیدم. مستند جنایی دیدن جذابه. میخوام یه چندتا فیلم از سری فیلمای هالووینم ببینم. جالب به نظر میاد. یه قاتل بود ولی فضای خوابم... بد نبود، نسکافه‌ای بود. و یه چیز جالبم بود. چیزی که دقیقا یادمه. یه روانشناس بود و من میرفتم پیشش و یادمه خیلی خوشحال بودم که میرم پیش تراپیست. و براش از حسام و همه چیز تعریف میکردم و اون مهربون بود.

شاید... باید برم پیش یه روانشناس؟ نمیدونم. شاید اون بتونه کمکم کنه ذهنمو مرتب کنم و بتونم راحت‌تر زندگی کنم. 

بعد از برگشتنم غریب به چندین بار میشنیدم که «عه، چقدر بزرگ به نظر میرسی.». و این منو خوشحال نمیکنه. منظورم اینه که من تو کل زندگیم منتظر بودم ذهنم بزرگ به نظر بیاد تا با بدن نوجوونم بتونم از زمانی که دارم استفاده کنم. ولی... بزرگ به نظر رسیدن عجیبه و راضی‌کننده نیست. و دارم بیشتر از هروقت دیگه اورتینک میکنم و این با اضطرابم درارتباطه. نمیدونم چجوری جلوشو بگیرم. و نمیدونم درموردش چی بگم. فقط کاشکی نبود. کاش نبود.

کلی حرف دارم برای زدنم ولی نمیدونم چجوری بنویسمشون. فقط، دارم این د سوپ رو میبینم، مستند جنایی مبینم، و سعی میکنم زنده بمونم و حواسمو با چیزای دیگه پرت کنم ولی کی رو دارم گول میزنم. زندگی واقعا سخته.

اگه نبودم شاید بهتر بود.

۲۱ ۳۴
ترنج ‌
۰۷ آبان ۱۶:۳۴
ولی حالا تو هستی. نمی تونی نباشی. پس حضورتو برای خودت بهتر کن.

پاسخ :

=))
حمیدرضا ...
۰۷ آبان ۱۶:۴۲
گرمی بخور حالت بهتر میشه. جدی میگم. مطمئن باش...

پاسخ :

عام... ممنون.
میخورم. *-*
ویــ ـانا
۰۷ آبان ۱۷:۲۴
درک میکنم:)) اینکه حواسمون رو با هرچی از زندگی پرت میکنیم و گول میزنیم..هعی...
*منم حالم بد بود روزمره مینوشتم بعدا ولی پاکشون میکردم، شاید دیگه هیچوقت روزمره ننویسم چون پشیمون میشم سریع-_-

پاسخ :

*منم درک میکنم. ولی پاکشون نکن، خوندن روزمره‌های آدما حس خوبی میده. چون یکیم هست که... فوق‌العاده نیست. و روزمرگی داره.
⁝「 ℌ𝔢𝔯𝔪𝔞𝔫 」⁝
۰۷ آبان ۱۷:۳۷
امیدوارم هرچه سریعتر حس بهتری پیدا کنی.🌿

پاسخ :

ممنون. =)
𝑩𝒆𝒍𝒍𝒂 ॐ
۰۷ آبان ۱۷:۵۶
امیدوارم حالت کلی خوب بشههه.
هر کسی رو یچیزی آروم میکنه ، امیدوارم خیلی زود بتونی چیزی که ذهنت رو مرتب میکنه پیدا کنی :)

پاسخ :

حرفت خیلی قشنگ و ارزشمنده. ="))
(• 𝑨!𝒂•)~
۰۷ آبان ۱۸:۰۰
پستو نخوندم هنوز، میخوام بخونم.
ولی عکس...ولی عکس...ولی...

پاسخ :

عکس. :))
(• 𝑨!𝒂•)~
۰۷ آبان ۱۸:۱۳
روانشناس واقعا بهت کمک میکنه. حتما برو ب نظرم...
کلاف سردرگمی ای که برا همه مون ایجاد شده واقعا عجیبه...فقط خدا میتونه کمک مون کنه...

پاسخ :

=)))
𝑹𝒂𝒄𝒉𝒆𝒍 °◡°
۰۷ آبان ۱۸:۴۱
اینکه بیان رو مکانی برای تخلیه خودت در نظر بگیری و بنویسی ایده خیلی خوبیه و واقعا بهت کمک می تونه بکنه :"!
راستش از برگشت عشق کتاب خیلی خوشحالم ! چون جای خالی آدمایی که میان بیان رو کسی نمی تونه پر کنه و این حفره های رفته فقط توسط خود صاحب هاشون پر میشن نه حباب هایی که ایجادشون می کنه :)
من کسایی که دنبال می کنم برام انقدر ارزش دارن که حتی متن طولانی هم بزارن تا آخر بخونم و برای پستشون ارزش قائلم ^-^
اتفاقا تو برحسب ذهنت و دارایی گنج درونت داری می نویسی و اینکه بقیه فکر کنن بزرگی نباید مانع بر پیشرفت درونت بشه ^^! خیلی ها همین متن ساده رو هم در محاوره و نوشتن نمی تونن با اینکه سنشون حکم میکنه خوب بنویسن اما بازم بلد نیستن تو دارای استعداد نوشتن و بیان درست احساساتت هستی پس تقویتش کن ^^!
آره مشاوره خوبه به شرط اینکه واقعا کمکت بکنه !!!
راستش هیچ وقت نتونستم تو کافه بیان شرکت کنم اما همین حرف ها و محاوره و نویسندگی هاتون یه دنیا زیبا و جذاب بود :" و خیلی خوبه عین این می مونه دوستا دور هم جمع شدن و گفت و گو و ایده پردازی هاشون رو نمایان می کنند^^!
:") اینم به راه تخیلی هست که خودتو سرگرم کنی اما از زندگی واقعی......نمیشه فرار کنی :) بالاخره روزی همه این فیلم و داستان و اینا تموم میشه و یه چشم رو هم بزاری تموم شده درس وهمه این دغدغه ها و بزرگ شدی و باید به فکر آینده ای باشی که باید با دستات بسازیش و این هدف و آرزوی بعدا انقدر مثل یک نوزاد حساس هست که برای رشد و تربیتش باید سختی هاشو هم به جون بخری و تلاش کنی :) ....

همه آدما روی این زمین خاکی یه نقش و اثر خارق العاده ای هستن که کسی نمی تونه جای اونارو پر کنه :) ! با نبودن چیزی درست نمیشه هیچ ! بد تر هم میشه همه چی :/ نیوتون ثابت کرده 😂🎐

پاسخ :

  • راستش از برگشت عشق کتاب خیلی خوشحالم ! چون جای خالی آدمایی که میان بیان رو کسی نمی تونه پر کنه و این حفره های رفته فقط توسط خود صاحب هاشون پر میشن نه حباب هایی که ایجادشون می کنه :)
واو. =)
خب باعث افتخاره که برای پستم ارزش قائلی. *-*/

به بقیه حرفات حتما عمل میکنم. ممنون که گفتی. مطمئنم بهم کمک میکنه. ="))
آیســــ ـــان
۰۸ آبان ۰۷:۰۷
اولا که آقای محترم استفاده از این گونه تصاویر زیبا جرم محسوب میشهTT

پاسخ :

مجرم بدی هستم. TT
آیســــ ـــان
۰۸ آبان ۰۷:۰۸
ثانیا،فکر کنم بخاطر زیبایی عکس توام با نوشته های خودت و قالب؛جرمت سنگین تر شه.شاید حبس ابد اصنTT

پاسخ :

آه... TT
آیســــ ـــان
۰۸ آبان ۰۷:۰۹
ثالثا!
شما بیا تضمین کن کامنتامونو جواب میدی که منم کامنت بدم-،-xD

پاسخ :

بیا برو خونتون. =.=
🎼 کالیستا
۰۸ آبان ۲۲:۴۱
وای روزمرگی. :"
وای. :"
دلم واسه ی اونایی که این متن طولانیا رو نمیخونن میسوزه. اصلا مهم نیست توی روزمرگی چی نوشته بشه یه حس متفاوتی به آدم میده.
خواب ها برای من منبع الهامن بیشتر ایده برای نوشتن بهم میدن اما گاهی هم یه نقطه ای هستن برای آرامش (البته گاهی هم عذابمن.) بقیه میگن درست نیست اما من یه وقتایی زیادی به خوابام تکیه میکنم.
یه چیز جالب اینه که من توی بیان حس کردم بیشتر دارم هم سن و سال خودم میشم ولی دوست دارم به اون زمانایی برگردم که بزرگتر از سنم بودم اون موقع هم دلم میخواست هم اندازه ی سنم بودم. چیز عجیبیه. گاهس مسگن ندانستن نعمته گاهمی هم دانستن.

پاسخ :

باعث افتخارمه که میخونیشون. =")))
و اینکه داری همسن و سال خودت میشی خوبه، آدما باید همسن خودشون رفتار کنن، بزرگتر از خودشون فکر کنن. البته نباید بهشون آسیب بزنه. =))
🎼 کالیستا
۰۸ آبان ۲۲:۴۲
اینجا که میخوام کامنت بدم همیشه یادم میمونه نقطه بذارم ولی یه جاهایی همش یادم میره. خیلی عجیبه!

پاسخ :

یه جایی میشه که دیگه عادت میکنی. =)
Amir chaqamirza
۱۰ آبان ۱۱:۱۸
سلام. سلام.سلام:))).
اک هی،کورالاین،کتابشم خواندین!؟خیلی خیلی خفنه هم فیلم و هم داستانش!
میگم این خوابتانو بنویسینش،بخدا خیلی خیلی قشنگ بود،بعد ادامه نداره؟،مثلاً شب بعد خوابشو از سر بگیرید؟

پاسخ :

سلام و درود بر شما. =)))
نه متاسفانه کتابشو نخوندم، فکر کنم باید بخونم. قلم نیل گیمن همیشه فوق العاده بوده. :))
ولی نه، ادامه نداشت. شاید! کتاب خوبی میشه از روش نوشته شه. =)))
Maglonya ~♡
۱۰ آبان ۱۱:۵۸
فکر نمی‌کنم وجود نداشتنت ایده‌ی خوبی باشه.
پس دیگه اینو نگو.

پاسخ :

اگه میدونستی این حرفت چقدر برام ارزشمنده.
Baby Blue
۱۱ آبان ۰۳:۳۱
"زندگی واقعا سخته"
خب که چی؟!


همین که داریم ادامه میدیم کافی نیست..؟

پاسخ :

فقط انگار برداشتن پرتمون کردن یه جایی و تا میای به یه چیزی عادت کنی و زندگی کنی؛ با چالشای جدید روبرو میشی.

نمیدونم، شاید کافی باشه.
زی زی گولو بلاسم
۱۳ آبان ۱۷:۲۸
سلام از یه هفته بعد
متن های بلند که خیلی کیف میده :)
همه متن هات قشنگ اند من بیشتر تو دفترم خودم رو خالی میکنم خیلی خوبه که با نوشتن خودت رو خالی کنی
خواب عجیبی
من یه خواب دیدم مقنه ام روی سرم نیست از مدرسه تا خونه بدون اظطراب اومده بودم خخخخ
اره خواب براساس اتفاقات اطراف ت میوفته چه بسا بعضی هاشون خبر از اینده اند بعضی هاشون داستانی اند که مغز براساس دور اطراف ت ساخته :)
شروع کنی به نوشتن حتی اگه نخوای هم منتشر کنی خودش حله :)
زندگی دیگه از سخت درست شده :)

پاسخ :

نوشتن کلا خوبه. =))
  • زندگی دیگه از سخت درست شده :)
=)))
آیســــ ـــان
۲۱ آبان ۱۱:۴۴
من که خونه مونم-،-

پاسخ :

ایح.
آیســــ ـــان
۲۱ آبان ۱۱:۴۵
پروفایل جدید مبارککک*-*

پاسخ :

اصلا قابل نداره. *-*
تقدیم کنم؟ *-*/
آیســــ ـــان
۲۱ آبان ۱۳:۲۲
موهای‌پروفایلشووووو .........
غش*

پاسخ :

*دادن قلب برای موهای پروفایلم
="))
آیســــ ـــان
۲۲ آبان ۲۱:۰۳
عشق کتاب داره کامنت هاش رو جواب میده....تینسحثنسنسمسمسمس
خورشید از کدوم طرف طلوع کرده؟:")
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی
من هنوز یادمه.
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان