کتابخانه اسرار

محصور بین کتابا، شایدم نه.

نت‌های پیانو

زیبای قشنگ من،

ملاقات‌هایی که اینجا با هم داریم رو دوست دارم؛ خیلی خالص و دور از هر شلوغی‌ای هستن، بهم اجازه می‌دن بهتر عاشقت باشم. بهم اجازه می‌دن بیشتر نزدیکت باشم.

زمان‌های زیادی هست که مچ خودمو در حال فکر کردن به گذشته می‌گیرم. فکر کنم می‌ترسم دیگه چیزی مثل قبل نشه و اگه بشه، تو دیگه عاشقم نباشی.

می‌گردم تا بتونم شخصیتی از خودم بسازم که هم توی دوست داشتنت جسور باشه و هم جلوی دنیا محافظه‌کار، بتونه هم ببوستت و هم ازت محافظت کنه، دستی که محکم می‌گیریش و آغوشی که توش به راحتی گم می‌شی، چشم‌هایی که از شدت درخشیدنت روشن می‌شن و لب‌هایی که وقتی اسمتو می‌گن لبخند می‌زنن.

 بوسه‌ی بی‌نقصی که روی پیشونیت فرود میاد و تا همیشه ثبت می‌شه، سیگاری که تو می‌بوسیش و دودش توی وجودت ذوب می‌شه، انگشت‌هایی که روی پوستت نت‌های پیانو رو اجرا می‌کنن. آرشه‌ای برای ویولن تنت.

عزیز دلم، من اشتباهات زیادی داشتم. خودم رو شکنجه می‌دادم و سعی می‌کردم ذره ذره‌ی کسی که می‌تونستم برای تو بشم رو دفن کنم چون ازش می‌ترسیدم. چون فکر می‌کردم اگه بتونی من واقعی رو ببینی، احساست بهم تغییر کنه.

سعی کردم قوی باشم تا بتونم ازت دفاع کنم در صورتی که خودمو در معرض خطر قرار می‌دادم. سعی می‌کردم کس دیگه‌ای باشم در صورتی که تو، من رو بوسیدی نه کس دیگه‌ای رو. دنبال نوشتن دوباره‌ی خودم بودم تا بتونم برای تو بی‌نقص باشم در صورتی که زیباترین عکس من و تو، همون عکس تار و بی‌کیفیتیه که داریم توش می‌خندیم. 

بین کتاب‌ها و تحلیل‌ها و پیش‌بینی‌هام از آینده گم شده بودم و یادم رفته بود که برای تو حاضرم همشون رو آتیش بزنم. فکر می‌کردم ساختن یه نسخه‌ی بی‌نقص از خودم باعث می‌شه مرد بهتری باشم و یادم رفته بود که تو بیشتر از همه، زخم‌هام رو بوسیدی.

یادت نره، من نت‌های پیانوی کنار صدات هستم و ما تا همیشه به عنوان یک آهنگ، جریان داریم.

 

از طرف امیریوسف. 

با عشق.

 

پ.ن: امیدوار باش که دستور العمل درست کردن کیک موردعلاقه‌ت رو پیدا نکنم.  

۲ ۴
ro ma
۱۲ شهریور ۰۲:۲۹
سعی کردم قوی باشم تا بتونم ازت دفاع کنم در صورتی که خودمو در معرض خطر قرار می‌دادم.
چقدر باهاش حس همزاد پنداری کردم
و الان که خیلی شانسی اینجا بودم یادم اومد یه زمانی چقدر سر اینکه کامنت اول باشیم زحمت میکشیدیم و الان چه فضای متروکه‌ای داره. خلاصه میخواستم بگم به یاد قدیم جایزه افتخاری فرست کامنت این پست تعلق میگیره به خودم :>
ro ma
۱۲ شهریور ۰۲:۳۲
و یه چیز دیگه که میخواستم اشاره کنم بهش ولی یادم رفت تو کامنت قبلی بگم اینکه پستای مربوط به نامه‌های مخصوص ماریا از طرف عشق کتاب بودن و الان جرعت گفتنشون از جانب امیریوسف رو پیدا کردی؛ این خودش به اندازه کافی سند بزرگی برای به اندازه کافی قوی شدنته.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی
من هنوز یادمه.
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان