کتابخانه اسرار

محصور بین کتابا، شایدم نه.

ستاره‌ی زیبا و دوست‌داشتنی من

زیبای دوست‌داشتنی من.

اتفاقات زیادی افتاد. اونقدری که نمی‌شه الان و اینجا توضیحشون داد؛ اونقدری که اگه بخوام اینجا توضیحشون بدم برای نوشتن درمورد تو، جا کم میاد و تو هم که خوب منو می‌شناسی، تنها چیزی که بیشتر از نوشتن و صحبت کردن درمورد تو دوست دارم، نگاه کردن بهته. 

زیبای عزیز من، حالا که بزرگ‌تر شدم و تجربه‌ی بیشتری دارم، می‌تونم بهتر توصیفت کنم و زیباتر ازت بنویسم. حالا بزرگ‌تر شدم و می‌تونم محکم‌تر بغلت کنم، حالا بزرگ‌تر شدم و زورم بیشتر از همیشه به دنیا می‌رسه.

من کنار تو بزرگ شدم، من با تو بزرگ شدم ولی هنوز همون عشق‌ کتاب 14 ساله‌م. تو با من بزرگ شدی، تو کنار من بزرگ شدی و هنوز همون ستاره‌ای هستی که همیشه بودی.

ما هیچوقت تغییر نکردیم. هر بوسه و هر آغوش، هر خنده‌ای که کنارم داشتی و هر گریه‌ای که توی بغلم کردی، هر بار که با هم رقصیدیم و هر بار که با هم بحث کردیم، هر بار که بهم زنگ زدی و هر بار که دیدمت، ما هنوز همون بچه‌هاییم، تو هنوز همون ستاره‌ی درخشانی و من هنوز همون عشق کتاب 14 ساله، تو هنوز می‌خونی و من هنوز می‌نوازم، نت‌های پیانوی من تا ابد کنار صدات می‌درخشن و اکوی خنده‌های ما توی زمان پخش می‌شه. رد اشک‌هات تا ابد روی شونه‌م می‌مونه همون‌جور که رد بوسه‌ت روی گونه‌هام مونده.

اگه یکم دقت کنی، می‌تونی خودتو از نگاه من ببینی و متوجه بشی که تو همیشه یه ستاره بودی، مهم نیست مردم حالا دارن می‌بیننش یا نه، تو همیشه یه ستاره بودی. ستاره من.

ستاره‌ی زیبا و دوست‌داشتنی من.

 

 

از طرف عشق کتاب، با عشق.

۰ ۶
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی
من هنوز یادمه.
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان