کتابخانه اسرار

محصور بین کتابا، شایدم نه.

رز

عزیزم؛

من یک بازتاب ناواضح و شکسته از شخصیتت هستم، یک دسته‌‌ی گل رز روبروی در آپارتمانت، یک گردنبند مروارید در گردنت، صدای پرندگانی که پنج صبح از بیرون از اتاقت به گوش می‌رسد.

من می‌رقصم و تو می‌درخشی، تو می‌درخشی و من می‌سوزم، من می‌سوزم و تو نوازش می‌کنی، تو نوازش می‌کنی و من در آغوش می‌گیرم، من در آغوش می‌گیرم و انگشت‌ها در هم قفل می‌شن، بازوها بدن رو در آغوش می‌گیرن و تنفس‌ها هماهنگ می‌شن. ما یکی هستیم. ما می‌درخشیم. خاکستر سیگار روی پوستت می‌سوزه و جا می‌ذاره، انگشتم جای سوختگی‌هات رو لمس می‌کنه و دستت قلبم رو. بهت گفتم توی من چیزی هست که باعث می‌شه بیش از حد احساس کنم، یه هاله‌‌ی رنگ. اون رو لمس می‌کنی و به محض تماستون، دنیا ساکت می‌شه.

عزیزم؛

تو یک بازتاب واضح و کورکننده از شخصیتم هستی؛ یک فندک برای روشن کردن سیگارم، یک آینه برای دیدن اینکه چه کسی هستم و یک تابلو برای اینکه خیره شوم. به تو.

حالا ما توی ساحلیم. موهات صدفی رنگ و کوتاهه و پوست دستم سوخته. انگشتت دستم رو لمس می‌کنه و دستم قلبت رو. ما زیر موج‌ها می‌خوابیم و لبخند می‌زنی. من بهت خیره می‌شم و تو بهم گوش می‌دی. تو می‌دونی که من توی بدنم راحت نیستم و وقتی عاشقم، انگار توی دوتا بدن قرار دارم و می‌تونم بیشتر زندگی کنم. حالا ما یکی هستیم.

عزیزم؛

ما یک بازتاب دقیق از عشق هستیم. تابلو و نقاش، آهنگ و نوازنده، گل رز و معشوق، لبخند و عاشق.

حالا ما دست همو گرفتیم و تنها نیستیم، برمی‌گردیم "خونه" و تو آواز می‌خونی، من گوش می‌دم. چراغ‌ها خاموش می‌شن و فقط ما وجود داریم و بین دوتا قلب و دست‌ها و چشم‌ها و گوش‌ها و لبخندهایی که در آغوشمون هست، امیریوسف و زیبایی وجود نداره. ما یکی هستیم.

ما یک بازتاب دقیق از عشق هستیم.

۶
Ayame ✧*。
۲۵ ارديبهشت ۲۰:۴۵
با خودم فکر میکنم چقدر خوب می شد میتونستم منم احساساتم رو به این زیبایی بیان کنم .
+ خیلی قشنگ بود .

پاسخ :

جدی؟ من خیلی وقتا فکر می‌کنم چیز خاصی نیست و بازم نتونستم اونقدر خوب بیانش کنم. =)
+خوشحالم که خوشت اومده. 3>
𝕼𝖚𝖊𝖊𝖓 𝖍𝖆𝖑𝖘𝖊𝖞
۲۵ ارديبهشت ۲۱:۴۲
+ما یک بازتاب دقیق از عشق هستیم.

زیبا بود.


پاسخ :

ممنونم. 3>
artemis -
۲۶ ارديبهشت ۲۰:۰۶
ای بابا چرا انقدر قشنگ آخه.

پاسخ :

ای بابا لطف نداشته باشید شما به من.
آی‌لین --
۰۲ خرداد ۱۶:۲۰
رنگ موی صدفیو دوست دارم جدی.
مخصوصا که هوشیم این رن-

پاسخ :

منم دوست دارم. با رنگ قرمز.
کله قرمزی.
امیر.ر. چقامیرزا
۰۲ خرداد ۱۷:۲۱
سلام.سلام.سلام
این نوشته به اندازه‌ی ۳۵ کیلو امیدواری آناگاوالدا زیباست!

پاسخ :

سلام سلام سلام!
همیشه می‌خواستم نوشته‌م به اندازه‌ی ۳۵ کیلو امیدواری آناگاوالدا زیبا باشه. =))
غَزَلْ (هیرای)
۰۳ خرداد ۱۳:۳۶
تو یک بازتاب واضح و کورکننده از شخصیتم هستی

این چیزیه که فقط می تونم به دوستای صمیمیم بگم، اون هم با چشم پوشی از کلی تفاوت.
شایدم به هیچکس نتونم بگم، چون شخصیت منحصر به فرده و یه غزل تو این دنیا وجود داره نه؟
گیج بودن و شک کردنم به همه چیز توی همین یه پیام هم مشخصه

پاسخ :

معلومه که شخصیتت منحصر به فرده و از تو یکی توی این دنیا وجود داره.
کسی که قراره دوستش داشته باشی فقط می‌تونه مثل یه آینه برات باشه، قرار نیست شبیه خودت باشه؛ قراره بازتابت باشه تا بتونی خودت رو ببینی و خودت رو بشناسی، همونقدر که اون رو در طول رابطه می‌شناسی.
قشنگیش همینجاست غزل. بازتاب هم می‌شید و باعث می‌شید که بتونید بیشتر شناخت پیدا کنید. از خودتون و از طرف مقابلتون. و توی این پروسه چی می‌شه؟ اون انقدر بازتاب تو میشه و تو انقدر بازتابش میشی که ته‌رنگ همو می‌گیرید و شخصیتتون به هم نزدیک می‌شه.
شک بکن و گیج باش. آدم اگه همه چیزو بدونه که آدم نیست دیگه؛ می‌شه کتاب.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی
من هنوز یادمه.
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان