کتابخانه اسرار

محصور بین کتابا، شایدم نه.

صندلی داغ یا کیبورد داغ؟!

هرچی میخوای ازم بپرس:)

۱۴ ۶
nobody ~!
۲۹ ارديبهشت ۱۵:۵۸

سه تا آرزو که می خوای برآورده شن؟ :)

پاسخ :

1) 1000 تا آرزو بیشتر داشته باشم!XD
......................
من فرض رو بر  این میگیرم یه که یه غول چراغ جادو ازم این سوال هارو پرسیده.
1)من و خانوادم همیشه شاد و سلامت باشیم.
2)یه کیسه پول داشته باشم که هیچوقت پول های توش تموم نشه:)) (هوش فانتزی!)
3)اگه امکانش هست با خانوادم بریم بهشت جوج بزنیم با نوشابه!XDDD ولی جدا از شوخی بریم بهشت.

اگه سومیه نشد...
3) یه کلبه توی یه جنگل بکر داشته باشم که پر از کتاب های مورد علاقه خودمه و یه قفسه کتاب از کتاب های نوشته و چاپ شده توسط خودمه همراه با یه دفتر و قلم که کتاب بنویسم و به ناشر مورد نظر بفرستم و هر ماه یه مقدار پولی که از چاپ کتاب ها به حسابم ریخته بشه!(هوووفف چقدر طولانی!)

میخواستم بگم یه کافه کتاب هم بزنم ولی دیدم با آرزوی دوم میتونم همه کاری بکنم!(حالا نه همه کاری!)
خفیکات هستم
۲۹ ارديبهشت ۱۵:۵۹

ژانر مورد علاقت چیه؟

صندلی داغی نبود!

پاسخ :

بدون شک... فانتزی!
Roham Gh
۲۹ ارديبهشت ۱۶:۰۰

خب عاشق شدی یانه

تعریف کن با جزئیااااات :))

پاسخ :

اامممم...
سوال بعدی XD
نه... عشق یه حس خیلی بزرگه که انسان رو شیفته ی یکی میکنه،نمیتونه از فکرش دربیاد،همیشه میخواد پیشش باشه و...
با این تعریف،نه تا حالا عاشق نشدم:)
شیفته گونه
۲۹ ارديبهشت ۱۶:۰۷

رهام گیر داده به این سوالهXD

پاسخ :

دقیقا! بابا من نخوام اینو جواب بدم کی رو باید ببینم؟
عجب گیری کردیما !
nobody ~!
۲۹ ارديبهشت ۱۶:۱۸

تو آرزوی سومی مشترکیم T_T

پاسخ :

آرزو سومی!
اولیه نه اون که آخر از همه کردم؟
nobody ~!
۲۹ ارديبهشت ۱۶:۲۲

آرههههه T-T

پاسخ :

:)
Roham Gh
۲۹ ارديبهشت ۱۹:۱۲

فلسفه نباف بگو کیو میخوای و چرا😂😐والا کلاس دینی گذاشته واسمون😂

این کد امنیتی رو هم ور دار مرسی

پاسخ :

کلاس دینی با من.
چی بهتر از این؟!😊
خب آقا عاشق نشدم دیگه! راست میگم!
کد امنیتی رو راستش گشتم... نتونستم پیداش کنم غیرفعالش کنم،ببخشید.😐😐
Roham Gh
۲۹ ارديبهشت ۱۹:۴۴

باشه😂😐

برو توی تنظیمات ساده/باکس ارسال نظر رو ببین، توی اینا بگرد هست/تیکش رو ور دار

پاسخ :

ممنان!:) 
Ghazal Ahs
۲۹ ارديبهشت ۲۲:۲۱

اگه همون کیسه پولی که پولای توش تموم نشرو بهت بدن باهاش چه کارایی میکنی؟

پاسخ :

اولین کاری که میکنم یه کافه کتاب میزنم.
هرشب برا خودم پیتزا میخرم😊😊
همه ی کتاب های فانتزی و تخیلی توی جهان رو میخرم.
(این رو راست میگم) به همه خیریه های جهان کمک میکنم 
دیگه چیزی به ذهنم نمیرسه😆😆
و یه عالمه کار دیگه...
ناشناس
۱۲ مرداد ۱۹:۳۳

چند سالته‌؟ :/

پاسخ :

توی معرفی اولم گفتم:)
14 سال:)
امیدوارم بازم بیای و نظر بزاری...یه جورایی نظراتت باحال بود، مخصوصا توی خصوصی، تو هم وبلاگ بزن خب!
:)
بازم ناشناس!
۱۳ مرداد ۱۳:۲۹

عه خب من تازه وبلاگتو پیدا کردم!

باحال !!! جدی ؟! کجاش باحال بود خدایی :/ 

هعی ... منم دلم می خواست یدونه داشته باشم ولی نمیشه =( میدونی راستش وسواس نوشتن دارم -_-

پاسخ :

خوشحالم که پیدا کردی و امیدوارم حتی اگه وبلاگ نزنی هم بازم بیای وبلاگ رو بخونی و (اگه دوست داشتی) نظر بذاری.
منم وسواس نوشتن داشتم ولی میدونی چاره ش چیه؟ باید وبلاگ بزنی و بنویسی. هیشکی هم نظر نده من برات نظر میدم:))
پ.ن:فهمیدم دیگه،اسماتون یکی بود!بعدشم من عشق کتابم!از محفل عشق کتاب ها!چی فکر کردی؟!
پ.ن2:یه جورایی باحالی خب دیگه😞 نمیدونم چجوری بگم ولی انگار خیلی مرموزی. اگه وبلاگ هم نزنی ولی حتما بیا و باهام حرف بزن.چه تو خصوصی چه تو نظرات. البته اگه دوست داشتیا اجباری در کارنیست😊 ولی شخصیت مرموزت باعث میشه خوشم بیاد از نظری که یا  ناشناس اونو نوشته😊
پ.ن3:آخرین پست وبلاگ رو خوندی؟ خوشحال میشم یه جوری نظرت رو بهم بدی😊
دوباره ناشناس!
۱۳ مرداد ۱۵:۱۷

میخونم =]

من متاسفانه نظر مردم خیلی برام مهمه ... ! ممنون ^^  بعدم اگه وبلاگ بزنم توش چی بنویسم خب :// اصلا بیخیال به اندازه کافی مشغله فکری دارم -_-

اسمامون یکی نبودا ! فکر کنم " منم دیگه " بود ، نه ؟ بعله فکر کنم دست کم گرفتمتون +-+ منم یه جورایی کتابخون حرفه ای محسوب میشم ! @-@

×-×

الان میخونمش ...

پاسخ :

ممنون😊
اصلا وبلاگ برا این ساخته شده که بدون اینکه نگران نظر مردم باشی بتونی مطالبی که تو ذهنته رو بریزی بیرون و حتی اگه مردم ازت متنفر شدن...که مطمئنم نمیشن... بتونی وبلاگ رو پاک کنی و یکی جدید بزنی😃 حالا هرجور خودت میدونی ولی من خیلی خوشحال میشم اگه وبلاگ بزنی...اگه هم نزدی هم...خب نظر بده و باهام حرف بزن،اینجور مرموز صحبت کردن بدک نیست . مهم اینه که هم صحبتی باهات رو دوست دارم😊
کتابخون بودن عالیع:))) تو وبلاگت افکارتو بریز بیرون و اگه خواستی داستان بنویس. در هر صورت من برات نظر میذارم😆
mochi ^-^
۱۹ مرداد ۱۶:۱۷

داشتم نظراتو میخوندم ببینم چی ازت پرسیدن رسیدم به این که چند سالته و دیدم چهارده سالته باورم نمیشه یکی بیاد منو از خواب بیدار کنه!!!
واقعا چهارده سالته؟!
خیلی بزرگتر میزنی فکر میکردم 20 به بالا باشه سنت به من بگو این دروغه:/
خیلی واقعا بزرگتر از سنت هم حرف میزنی و هم مینویسی!!
منم مثلا چهارده سالمه:/
تفاوت را احساس کنید:/

پاسخ :

نه بابا واقعا؟! ^^ خب نه واقعا 14 سالمه:)
(چشمان گشاد شده:) بالای بیست؟ واقعا؟! فکر نمیکردم یکی بهم بگه بالای 20 بهت میخوره00 نه دروغ نیست خیالت راحت باشه:دی
ممنون^^ لطف داری:)
عه^^ خوشبختم، همسن های افسانه:/ {موچی(درسته؟!) با خود میگوید چه مسخره!}
نه...توهم قشنگ مینویسی، نگران نباش:)
پ.ن: راستش خیلی ازم سوال نپرسیدن، اگه دوست داری سوال بپرسی بپرس:)) جواب میدم.
:))))
مه سیما بانو
۲۵ مرداد ۲۳:۰۹

اگه قرار بود یه ماه رو با سه تا کتاب سر کنی کدوما رو انتخاب می کردی؟

پاسخ :

اومممم... سوال سختیه...
خب اولیش... کوارتت نهاییه از نشر باژ، نویسنده ش آرمینا سالیمه
دومیش هیولاشناسه از نشر باژ نویسنده ش ریک یانسیه.
سومی لاکوود و شرکاعه از نشر پرتقال و نویسنده ش جاناتان استراوده.
 
:)))
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
من هنوز یادمه.
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان