کتابخانه اسرار

محصور بین کتابا، شایدم نه.

ببخشید...شما؟

این چالش رو خیلی از بیانیا انجام دادن و من انگار آخرین نفرم:/ و خب دوست دارم شروعش کنم و فکر کردن به این که هرکدومتون رو یه جایی ببینم... برام جالبه.

این چالش از  اینجا اگه اشتباه نکنم شروع شد و جا داره بگم خیلی چالش خفنی بود:)

پ.ن: چالش به ترتیب حروف الفبا نیست. راحت باشین:)

 

+اگه یه روز علیرضا رو  ببینم بغلش میکنم و با زور میبرمش کل اصفهانو نشونش میدم. بعدشم با هم میریم پل خواجو و میشینیم نزدیک زاینده رود و با هم صحبت میکنیم. آخرشم میبرمش بزرگترین شهر کتاب اصفهان و یه کتاب خفن مناسب با سلیقش پیدا میکنم و بهش هدیه میدم.

 

+اگه یه روز شیفته رو ببینم با هم میریم یه عالمه تنقلات و شکلات و خوراکی میخریم بعدش میشینیم و تا شب فیلمای برگزیده(و همچنین قدیمی) شیفته رو میبینیم و کلی کیف میکنیم.

 

+اگه یه روز نوبادی رو ببینم. ازش میخوام نیانکو رو بیاره تا ببینم(وی عاشق گربه است) و بعد با هم میریم چندتا اسلحه میخریم تا تموم کتابفروشی های شهر رو ترور کنیم و همه کتاباشون و کتابخانه هاشون رو تحت تسلط در بیاریم. از کتاب فروشی باژ هم شریکی استفاده میکنیم:)

 

+اگه یه روز هلنو ببینم... مدل این ولاگای یه روزه میریم از این ماسکای خفن و یکم ترسناک میزنیم و میریم یه فروشگاه و هرچی مواد برا درست کردن نوشیدنی کره ای لازمه رو میخریم بعدش میریم ناروتو میبینیم. وقتی هم که خسته شدیم از انیمه دیدن میشینیم با هم تیکه های خاطره انگیز کتابارو مرور میکنیم و به من انیمه معرفی میکنیم(آخه من چه انیمه ای میتونم  به هلن معرفی کنم؟)

 

+اگه یه روز رفیق نیمه راه رو ببینم. میبرمش یه کافه و میشینیم با هم حرف میزنیم. بعد که یکم یخمون وا شد میشینیم اتک ان تیتان میبینیم و درمورد تحلیلاش صحبت میکنیم:)

 

+اگه یه روز موچی رو ببینم میبرمش شهرکتاب اصفهان و زمانی که تموم کتابایی که دلمون میخواست رو خریدیم بهش بهترین مکان دنج کتاب خوندن توی اصفهان رو نشون میدم و  تا صبح میشینیم و کتاب میخونیم^^

 

+اگه یه روز مه سیما بانو رو ببینم میبرمش کافه سکوی نه و سه چهارم و اونجا چیزای هری پاتری میخوریم و در آخر فیلمای هری پاتر رو میبینم. شاید تیکه ی جنگ لرد با هری رو رو هم اجرا کنیم! (من میشم لرد!)

 

+اگه یه روز آپولو رو ببینم... هیچی نمیگم و فقط به شعرایی که میگه گوش میدم و لذت میبرم. شاید با هم یه داستان کوتاه نوشتیم اصلا!

 

+اگه یه روز آرتمیس رو ببینم اول میخوام ببرمش تا با هم فیلم آرتمیس فاول رو ببینیم ولی وقتی فکر میکنم میبینم که یه فیلم مزخرف و بی کیفیت شده، کتابای آرتمیس فاول رو برمیدارم و برای بار صدم ایندفعه با هم میخونیمش:)

 

+اگه یه روز ویولت رو ببینم میشینم کنار هم و تا هروقت بخوایم با هم صحبت میکنیم. تازه ازش توضیح میخوام که چرا انقد خوب مینویسه! الکی که نیست! بعدش ازش میخوام بازم درمورد شاهکش توضیح بده و زمانی که توضیح دادنش تموم شد... منم بهش هیولاشناسو معرفی میکنم. اگه هم اوتاکو باشه(که 99% هست) زمان باقیمونده ای که داریم رو صرف نگاه کردن توکیو غول یا ناروتو یا دفترچه مرگ میکنیم:)

 

+اگه یه روز استلا رو ببینم... خیلی هیجان زده میشم... چون دقت کنید استلا یه زمانی با من از راه پیام ناشناس در ارتباط بوده و من توی مرام نامه هم گفتم... اینکار منو خیلی هیجان زده میکنه*_* خودمم نمیدونم چرا ولی جالبه. در اخر میشنیم و با هم یه عالمه صحبت میکنیم و شاید اصلا یه شخصیت انیمه ای یا کتابی خلق کردیم^^

 

احتمالا تموم شد:) اگه کسی رو ننوشتم واقعا عذر میخوام و بهم یادآوری کنه تا بنویسمش:)

همه کسایی که نوشته شدن به اضافه کسانی که دارن این پست رو میخونن به این چالش دعوتن:))

 

۲۰ ۱۰
mochi ^-^
۱۶ مهر ۱۰:۱۹

ویححححححح چه کیوت3*
آهههههه جاهای دنج رو بسی دوست با یه عااااااااالمه کتاب "^"
کتاب خیلی گرون شده این روزا زیاد نمیتونم بخرمT-T

پاسخ :

مخلصیم^^
منم خیلی دوست دارم^^
خب این مشکل خیلی بدیه... باید همون کار خفن و گنگ بالایی که به نوبادی پیشنهاد کردم رو با هم انجام بدیم(ببین بخش نوبادی رو، نمیخوام اسپویل کنم:). بعدش میریم کتاب میخونیم^^
مه سیما بانو
۱۶ مهر ۱۰:۲۱

سلام

خیلی ذوق کردم که توش بودم .همش منتظر بودم یکی منو بیاره فکر نمی کردم عشق کتاب باشه:)

اکسپکتو پاترونوووووووم

پاسخ :

سلللااممم
مه سیما چرا تعجب کردی؟ عشق کتاب مگه شخص خیلی مهمیه؟ دوستیم دیگه^^
آلوهوموراااا
مه سیما بانو
۱۶ مهر ۱۰:۲۲

و البته اکسپلیارمووووووس

پاسخ :

و آواداکداوراااااااااا
:دی
AliReza ‌‌
۱۶ مهر ۱۰:۲۹

قربونت برم😍😘چرا با زور؟😅من خیلی اصفهانو دوس دارم،عاشق میدون امامم که ده ساعت بشینم اونجا و فقط اون درشکه ها و حوض و مردم رو نگاه کنم😍خیلی آرامش داره..:)

خیلی ممنون مرسییی😍❤

پاسخ :

خواهش میکنم:))
وای منم یه زمانی همش میرفتم میدون امام ولی حالا با این اوضاع کرونا دیگه نمیرم... هوفف. اونجا خیلی آرامش بخشه، اصلا آدم صدای بچه کوچولو ها و مردم رو بشنوه و اسب ها رو ببینه آرامش میگیره*_*

Violet J Aron
۱۶ مهر ۱۰:۴۰

وای آخ جون منم توی لیست هستم!!!!

(وی نمی داند چگونه خوشحالی اش را ابراز کند!!)

احتمالا منم تا چند روز دیگه این چالش رو انجام بدم. ولی گفتم یکم وایسم بهتره. اخه هنوز درست و جسابی با بچه های بیان آشنا نشدم.

 

وایی توکیو غول و دفترچه مرگ!!! (البته نامبر وان من کد گیاسه ولی این دوتا رو هم دوست)

ناروتو هم جزء انیمه هاییه که حتما باید تا قبل از مرگم نگاه کنم(هلن کجایی که منو بشونی پای ناروتو؟)

 

 

درمورد شاهکش هر چی دوست داشته باشی میگم:))) از همین جا هم میشه این کارو کرد^__^

هیولا شناس رو هم لطفا معرفی کن. من کتاب دوس:))))

 

پ.ن: نمیدونم چرا همه با یه داستان کوتاه از قلمم خوششون امده! بسی خوشحالم. ولی اون قدرها هم که میگین خوب نیستما!!!

یه داستان کوتاه(حدود سیزده چهارده صفحه؛ اگه صفحات اسم وتقدیم رو در نظر نگیریم) توی بوک پیج گذاشتم. دوست داشتی برات لینکشو میفرستم بخونی.

پاسخ :

چرا نباشی؟ ^^
انجام  بده که منتظرم:))

من خیلی این دوتا انیمه رو دوست دارم*_* مخصوصا توکیو غول@_@کدگیاسو نخوندم ولی تعریفشو شنیدم در آینده ای نزدیک میخونم:)
بعد این پست رفتم خلاصه شاهکشو خوندم عاشقش شدم *_* میخوام بخرمش. اگه سوالی از کتاب داشتم بهت میگم:)
برای هیولاشناسم میخوام یه پست معرفی بزنم:)

+چون داستان خوبی بود عاشقش شدیم.. شخصیت پردازی مناسب داستان کوتاهش، ایده، احساسات و ... همش توی داستانت معلوم بود:) و وقتی من میگم خوب بود یعنی بود!
عه اگه اینجوریه بفرست...
وایسا وایسا وایسا... تو ویولت جی آرونی توی بوک پیج؟ همونی که تاج شکسته رو نوشته بود؟ واقعا؟ اصلا حواسم به اسماتون نبود. فکر کردم یه شباهت اسمی باشه... اگه تو همون باشی من تاج شکسته رو خوندم و خوشم اومد:) جالب بود:)) داستان کوتاهت رو بفرست:))

Sepideh Adliepour
۱۶ مهر ۱۱:۰۲

میشه به منم  بگید اون دنج ترین جا برای کتاب خوندن رو/:

 

پاسخ :

سلامممم
چطورین؟؟؟
اممم... نمیشه محرمانه باشه؟
:دی

Stella =]
۱۶ مهر ۱۱:۵۲

وای خدا ! منم که تو لیسته هستم =) 

( شکلک ذووق فراوان ^^ )

پس ای کاش زودتر همو ببینیم XD !

پاسخ :

خب هستی دیگه:) چرا نباشی؟
(شکلک دست تکان دادن همراه با لبخند ملایم:)
دقیقا!
^^
Violet J Aron
۱۶ مهر ۱۱:۵۳

کد گیاس انیمه اس. مانگا هم نداره:)))

 

واییی خوشت امد؟؟ بذار 36 فصل اولشو که دوران اژدها رایگان گذاشته برات بفرستم بخونی:))

https://uupload.ir/view/kbou_kkc-01-tnotw-36chapter.pdf/

 

 واقعا؟ چه خوب. پس منتظر پست معرفی هیولا شناس هستم^__^

 

 

(وی دوباره از تعریف های عشق کتاب ذوق میکند. مرسییییییییییی)

 

 

وای آره... بالاخره یه نفر متوجه شد!!!! خودمم.خودمم. ولی تاج شکسته با وجود ایده ی نسبتا خوبش یه فاجعه بود! (در واقع قرار بود مثل جلد فرعی درمورد گذشته ی نقش اصلی بگم. ولی مجموعه ی اصلی مال بزرگیه آرنته.)

در واقع با شروع عجیب غریبم گند زدم به داستان!

الانم به این دلیل وبلاگ نویس شدم که نوشتن رو تمرین کنم و در آینده تاج شکسته رو با کلی تغییرات خوب درست و حسابی بنویسم:)))

بعد از دیدن انیمه ها خیلی درمورد شخصیت پردازی و احساساتشون چیز یاد گرفتم. که در آینده توی تاج شکسته اعمالشون میکنم:)

 

اینم داستان کوتاهم:

http://btm.bookpage.ir/thread4537.html

 

پاسخ :

تازه متوجه سوتی که دادم شدم و جوابم رو دوباره خوندم:/ منظورم دیدنه اشتباهی نوشتم خوندم:/ شرمنده.
آره باحاله:)) (روی لینک کلیک میکند و 36 فصل اول را دانلود میکند)

هلن رو میشناختم چون از اون اول باهاش آشنا شده بودم و تو رو هم دیده بودم که برات نظر میذاشت ولی دقت نکرده بودم. تازه مطمئنم اگه وبلاگ نویسیت رو ادامه بدی تاج شکسته میترکونه. تاحالا به چاپ کتاب فکر کردی؟ (کلا دارم میگم همین الان به ذهنم رسید:دی) ولی بعد تایپ تاج وبلاگت رو ول نکن:)
داستان کوتاهتم دانلود کردم به زودی میخونم و نظرمو برات میگم:)
Violet J Aron
۱۶ مهر ۱۲:۱۲

آره. منو هلن از توی زندگی پیشتاز با هم آشنا شدیم.

درواقع همین تاج شکسته بود که کلید دوستیمونو زد(چی گفتم!)

منم قبل از اینکه باهاش آشنا بشم کتابش رو عاشقانه دنبال میکردم:))

 

امکان نداره وبلاگم رو ول کنم. اگه شرایطش مهیا باشه؛ تا ابد نگهش میدارم^__^

توی ایران شک دارم بشه چاپ کرد...

 

مرسی. منتظرم:)))

پاسخ :

آهان... زندگی پیشتاز قبلا خیلی خوب بود... ولی انگار الان یکم خلوت شده... هعیی.
من همیشه میگم کتابا میتونن هرکاری بکنن ولی هیشکی باور نمیکنه. بیا این نمونه بارزش!

پس هورااا:)
قبلا شاید ولی الان نشرای نسبتا زیادی هستن که کتابای ایرانی فانتزی رو چاپ میکنن. البته شاید الان نشه... ولی من دیدم به آینده مثبته. فانتزی رشد زیادی داره تو ایران میکنه.

خواهش میکنم:))
هلن پراسپرو
۱۶ مهر ۱۲:۱۳

همیشه...یه انیمه ای هست که تو دیدی و طرف مقابلت ندیده!

من نوشیدنی کره ای دوست :دی

 

وای تو توی بوک پیج واقعا..هستی؟ من فکر کردم داشتی رد میشدی اون داستانمو دیدی...نگو عضو ثابتی @_@ 

طرف کتاب من نرو خب؟ الان تو آرشیو ها گم گشته خدا رو شکر...(نفس عمیق)

پاسخ :

#سخن_بزرگان هلن:)
منم دوست:)

آره یه جورایی میشه گفت یه عضو نیمه ثابتم:دی همیشه به بوک پیج سر میزنم:)
برا چی؟ (دپرس) عجب... باشه پس:)
شی‍ ‍فته
۱۶ مهر ۱۲:۲۲

ایوللل خوردنیXD 

نودالیت هم باید بخوریما گفته باشمD: 

میگردم بهترین فیلمای جهانو پیدا میکنم تا اونموقعD:

پاسخ :

بلــه خوردنی (عینک آفتابی بر چشم میزند.)
بخوریم. منم نودل دوست دارم:)
بگرد که منتظرم:))
Sepideh Adliepour
۱۶ مهر ۱۲:۲۲

خب من قول میدم به هیشکی نگم، چطوره؟

هیچ رقمه راه نداره یعنی؟ /:

پاسخ :

اممم...
پارک ناژوان خیلی خوبه برای کتاب خوندن. البته به دور از شلوغی. هروقت آب زاینده رود باز بود، زمین های نزدیک پارک و آب زاینده رود(یکم دورتر از پل خواجو یه پارک هست که نسبتا معروفه. نزدیک رود ساخته شده و زمین های ماسه شکلی و خیسی رو داره که بوی ماهی میده، اونجا نرو، جلوی آب یه نیمکت هست که انگار برای کتاب خوندن ساخته شده. صدای بچه ها محوه و نمیذاره تمرکز به هم بخوره.صدای قورباغه ها از دور خوبه و رهگذرا که بعضی وقتا رد میشن فضا رو از خشکی درمیارن هوا هم خنکه*اسم پارکو یاد رفته:/ باید بپرسم.*
و...
بفرما=)
Violet J Aron
۱۶ مهر ۱۳:۱۴

میگم... عشق کتابی که چند روز پیش توی پیشتازان کتاب برای اراده ی سیال کامنت گذاشته هم خودتی؟

پاسخ :

چند روز پیش نبود ولی آره خودمم🙂
آرتمیس ツ
۱۶ مهر ۱۳:۵۱

به نظرم فیلم آرتمیس فاول رو با هم ببینم بعد اگه بد بود تلویزیون رو بشکنیم XD 

اوه ! شد سه دعوت ! فردا میرم تو کارش :))) 

پاسخ :

من مشکلی ندارم فقط دلم واسه اون تلویزیون میسوزه که قراره شکسته شه:/ فیلم رو دیدی؟ اگه ندیدی مطمئنم زیاد ازش خوشت نمیاد. آرتمیس رو یه بچه ضعیف و بچه ننه نشون دادن که انگار یه مقدار هوشی هم که داره از باباش به ارث برده! باتلر رو یه محافظ خنگ و تازه کار نشون دادن و باباهه همون اول زندس! قیمه ها رو ریختن تو ماستا اصن! تازه توی یه قسمت سه تا از کتاب های مجموعه هست!
البته سلیقه ها متفاوته:)) 
Amir chaqamirza
۱۶ مهر ۱۷:۲۴

سلام:)

خیلی قشنگ بود🎇🍂🍁😄

پاسخ :

سلام=)
خیلی ممنونم😁
Nobody -
۱۶ مهر ۱۷:۴۱

وایییی!!‌*-* بیا نیانکو رو هم موقع حمله به کتاب‌فروشی‌ها با خودمون ببریم! همه رو گاز می‌گیره و کمک خیلی بزرگی می‌شه. :دی راستش رو بخوای، من از همه بیشتر برای باژ ذوق زده‌م... حتی فکرشم خیلیییی قشنگه! من خیلییی زود شرایط رو فراهم می‌کنم که همدیگه رو ببینیم. D:

پاسخ :

حالا که فکر میکنم نیانکو عضو ثابت خوبی برای گروهمون میشه😁 ایول! باژ خیلی خوبههه! من عاشق تالیفی هاش شدم اصلا...
خواهران و برادران! سلاح های خود را آماده کنید که قرار است کتابفروشی ها را به مکان سلطنت خود تبدیل کنیم😊😊
Nobody -
۱۷ مهر ۱۲:۰۷

آرهههه *ــــ* وای دقیقا. من می خواستم فراخوان رنگ ها رو بخرم، ولی نشد. کلا اگه به من بود کل مجموعه هاش رو می خریدم. :(

*نعره میزند: به پیششش!!!*

پاسخ :

فراخوان رنگ ها رو من دارم. میتونم بگم آرمینا سالمی یه نابغه بودههه😎 کتاب فوق العادست و فقط یکم ادبیه. اگه اذیتت نمیکنه بزارش توی صدر لیستت😊 منم همینطور🙃
*و او همانطور که به نزدیکترین شهر کتاب میدود برای تکمیل سخن نوبادی فریاد می‌کشد:بدانید ای دوستان که اگر شهید شوید. در راه کتاب شهید شدید. پس جانتان برای کتابتتتااان😎 نسل های آینده مدیون ما هستند.) و با لگد از پنجره وارد کتابفروشی می‌شود. 
آرتمیس ツ
۱۷ مهر ۱۲:۵۶

با دیدن اپیزودی از فیلم آرتمیس فاول فریاد میزند : چی بود آخهههههههه ؟ 

ویرایش کامنت : با هم بریم تمام نسخه های فیلم رو نابود کنیم بعد بشینیم کتاب رو بخونیم بعد هم خودمون فیلم بسازیم !

پاسخ :

من گفتم دیگه:/ اصلا تموم تصورات رو از کتاب به هم میریزه. هرچی من کتابو میخونم نمیتونم تصور کنم باتلر اون شکلی بوده. به مانکن‌ها میخوره اون! یا آرتمیس. باید شکل جدی تر و بزرگتری میداشت😊
جوابی برای ویرایش کامنت: کاملا تصمیم خوب و خداپسندانه ای گرفتی😎 باید بهترین فیلم رو تقدیم جامعه آرتمیس فن ها بدهیم😎
*یک دو سه:اکشششن
لی لی
۱۷ مهر ۲۱:۲۴

شما خیلی خیلی جالب می نویسین. راستش یه مدتی بود هی سر می زدم به وبلاگ خوبتون ولی مثل اینکه نبودین. خیلی خوشحالم که برگشتین. لطفا بازم بنویسین!

شاید من رو نشناسین ولی بدونین دنبالتون می کنم.

پاسخ :

سلامممم
حالتون چطوره؟ 
خیلی خیلی ازتون ممنونم شما لطف دارید😊راستش اون اوایل میخواستم وبلاگ رو ول کنم ولی بعد از پست گذری بر این چند روز فهمیدم یه تصمیم مزخرف داشتم میگرفتم😑
پس نگران نباشین این وبلاگ هیچوقت رها نمیشه:) مینویسم🙂
توی پست مرام نامه (اگه خونده باشین) گفتم کسایی که پیام ناشناس میزنن منو خیلی خوشحال میکنن و خوشحالم که نوشته هام رو میخونین🙂
sepid.v ~|
۲۲ مهر ۰۰:۱۲

چالش جالبیه👌👌

پاسخ :

دقیقا :)خیلی چالش خوبیه =)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی
من هنوز یادمه.
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان