کتابخانه اسرار

محصور بین کتابا، شایدم نه.

شب های ستاره ای: شب سوم!

آخرین تعریفی که ازتون شده چی بود ؟ چیکار کرده بودین ؟ کی ازتون تعریف کرده ؟ شایدم این خودتون بودین که از خودتون تعریف کردبن ، مهم نیس! بنویسین .

آخرین تعریف؟ بذارید فکر کنم... امم، آره، تو همین وبلاگم توی پست قبل فکر کنم کیدو ازم پرسید که بیماری خاصی دارم نظرارو دیر جواب میدم؟ D: (شرمنده کیدو=) اصلا نتوسنتم مقاومت کنم دربرابر نذاشتنش D:)

ولی نه! جدایی از شوخی... آخرین تعریف جهان هیچ بهم گفت صدات خیلی خوبه و کلا آخرین تعریفایی که ازم شده این بوده که صدام چقدر خوب بوده=)) و منو خیلی خوشحال کرده=)

_______________

کوتاه بود؟ دیگه چی بگم؟ =))

+و آره.... بدویین بیاین غرفه هشت، از اتاق فرمان بهمون خبر رسیده یه دوست خیلی خیلی عزیزی اومده و قطع دنبال کردن زده=) و الان دوباره 99 نفریم، حتما تبریکاتو بیاین پس بگیرین تا بعدا که دوباره صدنفری شدم بهم بدین=)

+از سردرد متنفرم... تمام :/

+شما حس نمیکنین بیان خیلی بی روح شده؟ نمیدونم چرا ولی اصلا آدم ذوق قبلی رو برای وارد شدن به پنلش نداره، آهان همین حالا هم یه بوته خار از زمینای بیان رد شد! ایناهاشD:

۵۲ ۱۴
Sŧεℓℓą =]
۱۴ دی ۲۱:۴۲
صدات واقعا خوب بود ، اه ×______×

+ اگه من نمی گفتم اصلا متوجه میشدی ؟! D:
نمی دونی کی آن فالو کرده ؟
+ من دارم سعی می کنم فضا رو عوض کنم :/ به خاطر همینم یه قاطی پاتی جور کردم :|||| هر چند تاثیر خاصی نداره :((

پاسخ :

عجب! D:

+صادقانه بگم... نه! D:
نه برامم مهم نیست اصلا=)) بره به سلامت*عینک دودی مخصوص سخاوتمندی اش را صاف میکند*
+ آره:( یه جوری شده اصلا بیان.
mochi ^-^
۱۴ دی ۲۱:۴۵
صدا به اون خوشگلی که تو داری تعریف نداره؟x____x
تبریک خویش را پس میگرمD:
هاممممم من چرا حسی ندارم نسبت به بی حس شدن بیان؟:/

پاسخ :

*ذوق کردن*
خوب کاری میکنی D: بفرما=))
نمیدونم، فکر کنم یکی از همون حس های مودیه، میره و میاد D:
Moon Shadow 🌙
۱۴ دی ۲۱:۴۵
میخوای تا یه نفر دیگه پیدا شه من با اون یکی اکانتم فالوت کنم صدتایی بشی؟ @_@
همه راه حل من برای این مشکل:|

پاسخ :

ممنـــونم @-@
ولی انگار آرتمیس زحمتشو کشیده=)) بازم ممنون=))))
آرتـــمیس -
۱۴ دی ۲۱:۴۹
با اون یکی اکانتم دنبالت کردم D: صد تایی شدنت مبارکD:

پاسخ :

*ذوق کردن*
وایـــــــی! ممنون آرتی=)) خیلی خیلی ممنون=)




بازم ممنونD:




ناشناس
۱۴ دی ۲۱:۵۲
اون ناشناس جدیده که به قسمت دنبال کنندگان اضافه شده منم XD

پاسخ :

سلام ناشناس D:
میشناسمتD:؟

ناشناس
۱۴ دی ۲۱:۵۲
بفرما +100 تایی شدنتم مبارک!!

پاسخ :

*ذوق و اشک در چشم*
بگو کیا رمز گرفتن عشق کتاب !
۱۴ دی ۲۱:۵۳
@ناشناس
منم دوست عزیز!XD

پاسخ :

اسمو XDD
و من همچنان نمیگم:دی
*نیشش باز میشود*
ناشناس
۱۴ دی ۲۱:۵۸
@'آرتـــمیس -' یا به عبارتی 'بگو کیا رمز گرفتن عشق کتاب !'
دقت کن چی گفتم : _اون "ناشناس" جدیده_ تو باکس دنبال کنندگان نیس ک فقط عشق کتاب میبینه!

پاسخ :

عامم... چی؟ ._.
فهمیدم! آهان فهمیدم! =)
آرتـــمیس -
۱۴ دی ۲۱:۵۹
@ناشناس
فهمیدم فهمیدمXD خصوصی دنبال کردی یعنیD:

پاسخ :

D:
. 𝑺𝒕𝒆𝒑𝒉𝒂𝒏 .
۱۴ دی ۲۲:۰۲
بی روح شدن بیانو موافقم


بوته خار خیلی خوب بود😂

پاسخ :

مخلصیمD:
+فکر کنم این اولین باریه که همچین حرف پسرونه ای رو برای یه پسر میزنم =))
. 𝑺𝒕𝒆𝒑𝒉𝒂𝒏 .
۱۴ دی ۲۲:۰۳
#ناشناس
حالا هرچی که هست دمت گرم 😂

پاسخ :

منم میخواستم اون اول همینو بگم D:
NargeSs :)
۱۴ دی ۲۲:۳۱
واقعا منم با خوندن کامنتای اون پست، دلم خواست از صدام تعریف کنن =))))))))))))))))))

بی‌روح شده؟ احتمالا چون من تقریبا 27 ساعته که پست نذاشتم!
#تواضع

پاسخ :

=)))))

میخوام عینک دودی تواضعو به تو هم بدم... بدم؟ اصلا این عینک دودی مناسب کساییه که تواضع ازشون میباره=))
+عامم... فکر کنم باید بدونی، من به عینک دودی معروفم=)) *عینک دودی بر چشم میزند*
++ رسمی حرف زدن یا خیر؟ مسئله این است!
NargeSs :)
۱۴ دی ۲۲:۴۴
+ بله بله؛ من تک تک کامنتای تک تک پستای تک تک بلاگرا رو می‌خونم :)))))))
++ راحت باش! :))

پاسخ :

=)))
. 𝑺𝒕𝒆𝒑𝒉𝒂𝒏 .
۱۴ دی ۲۳:۰۱
مشتی هستی و پر فالوور ;)

پاسخ :

دمت گرم ;)
جودی --
۱۴ دی ۲۳:۲۸
مشتاق شدم این صدارو بشنوم:))

آخرین تعریف... یکی گفت خوب می خورم و می خوابم : دی

پاسخ :

عامم... یکم صبر کنین شاید شنیدین D:

عجب تعریف آرامش بخشی! *چه بگوید آخه؟ D:*
+با هم آشنا شدیم قبلا؟ و... وبتون فقط برا منه که قالب نداره؟
aramm 0_0
۱۵ دی ۰۰:۰۳
هنوز درک نمیکنم چرا عاشق صدات نیستی
یادمه یکی از افسانه های یونان داستان یه پسریو میگفت که اسمش نارسیس بود و عاشق عکس خودش تو چشمه شده بود. اخرشم از عشق زیاد خودشو غرق میکنه تو چشمه@_@
اره میخام بگم اگه صدای تورو داشتم یه همچین اتفاقی برام میفتاد. فقط عاشق پژواک صدام تو چاه میشدم و خودمو پرت میکردم تو چاهXD
( حالا نوبل اخرین تعریف از عشق کتاب دست منه. هاها)
+خوشحالم که قراره دوباره صدتا شی. اون دفعه واسه تبریک دیر رسیدم:/ صدتاییت مبارک:/😂
+ من بهش عادت کردم. تمام.
+ نمیدونم والا چی بگم، فقط فک کنم جای یه رول پلی خالیه. اره ربطی نداشت اصن ولی از همین تریبون خواهشمندم یه رول پلی راه بندازین بچه هاXD ( فارغ التحصیل دانشگاه بی ربط گویی: ارام)

پاسخ :

نارسیس دختر نبود؟ :/ من تموم این مدت فکر میکردم دختر بوده -_-
خودتو پرت میکردی تو چاه؟  XDD
(هیچ بیا یه تعریف دیگه ازم بکن نوبلشو بگیر! *مشتاق دعوای تعریفی*)
+XD
+ازش متنفرم -_-
+ رول پلی؟ یا رول نوشتن؟ چون رول نوشتنو که دوبار نوشتیم، خودتم تو یکیش بودی، ولی رول پلیینگ؟ نمیدونم... باحال میشهXD
Baby Blue
۱۵ دی ۰۰:۱۵
دقیقا...منم حس میکنم بیان بی روح شده..شاید بخاطر امتحاناته(امیدوارم بخاطر امتحانات باشه)

و واقعا چرا؟ چرا اینقدر دیر جواب میدی؟:/
کامنتا فسیل میشن تا جواب بدی!

بوته خار؟XD
باشه ولی انتظار نداشتمXDDD

پاسخ :

منم امیدوارم، اگه غیر این باشه خیلی مزخرفه.

شرمنده D: دارم کم کم تو درست کردنش قدم برمیدارم=))

بیا... گرفتمش، میخوای بهت بدم؟ برخلاف اسمش نرمه، و بامزه=)
=))
Honey Bunch
۱۵ دی ۰۹:۲۰
اگه یه سوال بپرسم فکر نمی کنی احمقم ؟ .... صداتو از کجا شنیدن؟ @-@
راستش اینجانب هم فقط 4-5 تا دنبال کننده ی دیگه نیاز داشت تا 100+ تایی بشه ولی چند نفر + یه نفر که اتفاقا از دوستاش هم بود و هانی بانچ همیشه وبش رو میخوند ، دکمه ی قطع دنبال کردن رو زده بودن .
T-T 💔

پاسخ :

=))
عجب... چقدر مسخره.
Honey Bunch
۱۵ دی ۰۹:۲۷
یه چیزی ...بعضی وقتا 100 تایی شدن بعضی وبلاگا به این معنی نیست که کلی آدم وبلاگشونو می خونن و دوسشون دارن . من به شخصه بعضی از وبلاگا رو دیدم که 100+ تا بودن و هستن ولی در واقع کسی اونا رو نمی خونه . میفهمی چی میگم ؟ یه نمونه اش این وبایی که کی پاپی ان .
+ الان همه کی پاپی ها هجوم میارن و میگن نه اینجوری نیست 🤐

ولی در کل خواستم بگم Don't upset yourself for the followers😉

پاسخ :

این حرفیه D:
+XD

حرف قشنگی بود=))
Honey Bunch
۱۵ دی ۰۹:۳۴
@ آرام : دقیقا خیلی خوب میشه ! میتونیم یه نمایشنامه رواجرا کنیم . من و عشق کتاب و تو و استلا و آرتمیش و حنا و موچی و وایولت و نوبادی ! ایده ی فوق العاده ایهههه . هر کدوممون یه کاراکتر بشیم و دیالوگاشو بخونیم . بعد ویسامونو به ترتیب پشت سر هم بذاریم . مثل یه نمیاشنامه صوتی (شایدم کتاب صوتیo-O) ولی خلاصه خیلییی خوب میشه . اگه بشه !
^-^

پاسخ :

=)))
☁️𝐴𝑖𝑙𝑖𝑛 🌱𝑆𝑒𝑛𝑝𝑎𝑖
۱۵ دی ۰۹:۵۵
@هانی
کیپاپرا خیلیم خوبنXDD
الان منم کیپاپرم ولی میخوننمXD(چه خودشیفتهXD)

من صداتو نشنیدم..ولی به نظرم خوبه آدم سر یه سری چیزا اعتماد به نفس داشته باشه، البته نه خیلی زیاداXD
اصولا من خیلی تو فاز Love yourself و این چیزام، از تاثیرات آرمی بودنه ولی خب:دی
بزا یکم بگذره، یه تعریف خفن ازت میکنم بره رتبه اول! یوهاهاها:دی
aramm 0_0
۱۵ دی ۱۲:۰۸
@هانی
وای چی شنیدم؟ نمایشنامه؟*جیغ گوشخراشی میکشد* اره پسرررر عالی میشههههه
اتفاقا اخرین باری که تو همین کروناها برای نمایش دعوت شدیم مجبور بودیم نمایش رادیویی( ما بهش میگیم رادیویی0-0) تجرا کنیم و واقعا کار راحت تری بود. جدی جدی بیاین استارتشو بزنیم@_@
Sŧεℓℓą =]
۱۵ دی ۱۲:۱۹
@ آرام و هانی
می دونستید چند وقت پیش من و آرتی تصمیمش رو گرفتیم ولی کنسل شد ؟ =)))))))))))
می خواستیم پست " استلا و آرتمیس به افق می روند " من رو بخونیم =)
ولی در کل ایده ی جالبیه ....
اسمشم میذاریم رادیو خیالباف ها XD
آرتـــمیس -
۱۵ دی ۱۲:۲۴
@هانی و آرام و استلا
پسررر!! منم بدجور مواااافقم @_@
Sŧεℓℓą =]
۱۵ دی ۱۲:۲۵
@ آرتمیس
من می دونستم ما آخرش این تصمیم منو عملی می کنیم D:
می تونیم ماهی یه بار اینکارو بکنیم ، هر دفعه تو وب یکی XD
King of the Book
۱۵ دی ۱۲:۲۶
@هانی و آرام و استلا و آرتمیس
منم موافقــم @-@
آرتـــمیس -
۱۵ دی ۱۲:۲۶
می گم بیاید اون پست "استلا و آرتمیس به افق می روند رو بخونیم" ×____×
Sŧεℓℓą =]
۱۵ دی ۱۲:۲۶
عشق کتاب یه نفر به فالوور هات اضافه شد ولی هنوز 100ی که :/
فکر کنم بازم آنفالوت کردن @.@
Sŧεℓℓą =]
۱۵ دی ۱۲:۲۷
@ آرتی
آخه اون موقع آرام و هانی نبودن :((((
اونو هم میخونیم ولی !
آرتـــمیس -
۱۵ دی ۱۲:۲۷
من آنفالوش کردم چون بهم رمزو نگفت :دی
Sŧεℓℓą =]
۱۵ دی ۱۲:۲۸
@ آرتی
آفنررررر !!!!!
آرتـــمیس -
۱۵ دی ۱۲:۲۹
@استلا
من دیگه دارم به همه چی می رسم فقط مونده داستان ویل *-*

الان چه کنیم؟ چی رو ظبط کنیم؟ نمی دونم چرا انقدر ذوقیدم:/
Sŧεℓℓą =]
۱۵ دی ۱۲:۳۱
مگه رمز رو گفت ؟ :/

منممممم ! میگم همگی جمع شن تو اون یکی وب من ، کاراشو انجام بدیم ... یعنی برنامه ریزی کنیم براش و اینا =)))
آرتـــمیس -
۱۵ دی ۱۲:۳۴
خواهد گفت!×___× 

اون یکی وبتو ادرسشو بزار :/ ملت برید فقط کامنتای منو بخونید غش غش بخندید! #تواضع و فروتنی
Sŧεℓℓą =]
۱۵ دی ۱۲:۳۵
من امروز داشتم میخوندم دوباره از خنده غش کردم XD
اینجا نمیذارمش ... اگه تصویب شد به بچه هایی که هستن میدم =))
هلن پراسپرو
۱۵ دی ۱۲:۵۳
من که درکت میکنم :| فکر کن پست نوشتی دو بند، اونوقت 35 تا کامنت اومده برات @_@ من بودم کلا کامنتا رو میبستم و سر به بیابان میذاشتم.
aramm 0_0
۱۵ دی ۱۵:۲۷
@استلا و ارتی و هانی و عشق کتاب و هرکی مونده
میتونیم هر هفته یا هر دوهفته تو وب یکی اجراش کنیم. یا چمیدونم یکی یه وب مخصوص واسه همین بزنه. یه همچین چیزایی*-*
وای خیلی باحال میشه!رادیو خیالباف ها قدرت گرفته از بیان😂😂
Sŧεℓℓą =]
۱۵ دی ۱۵:۴۵
@ آرام
دو هفته یه بار زوده آخه ... من کنکور دارم خیر سرم D:
می تونیم مناسبتیش کنیم یا ماهی یبار ... چون درست کردنشم خیلی سخته ....
اسم کلیش رو یه چیز دیگه میذاریم ولی هر دفعه که تو وب یکیه ، اون اسم رو انتخاب میکنه ...
مثلا مال تو میشه رادیو آشوب ! رادیو کهکشان ، رادیوی خیالی XD

پاسخ :

چه ایده های خوبیه واقعا، کسی نیست این کارو ادامه بده؟! D:
Moony :)
۱۵ دی ۱۶:۳۱
من چی؟😢
رادیو گوشه ی آبی

پاسخ :

D:
Honey Bunch
۱۵ دی ۱۸:۰۵
@آرام
حله ! بزن بریمممم

پاسخ :

D:
Honey Bunch
۱۵ دی ۱۸:۰۸
@مونی
🤷🏻‍♀️

پاسخ :

هعیی
Honey Bunch
۱۵ دی ۱۸:۱۰
@آرام و عشق کتاب و آرتی و استلا و حنا و موچی
بچه ها نظرتون چیه از این هفته شروع کنیم؟
البته من یکم زمان نیاز دارم تا برم تارهای صوتیمو عمل کنم ( وی از صدای خویش متنفر است :/)

پاسخ :

واقعا میخوای تارای صوتیتو عمل کنی؟ :/
نمیدونم بقیه چه نظری میدن، من با جریان رودخونه حرکت میکنم D:
ناشناس
۱۵ دی ۱۹:۰۰
سلام امیر یوسف !
نه متاسفانه نمیشناسیم همو :)

پاسخ :

عامم... راست میگین دیگه؟ چرا حس میکنم میشناسین منو؟ و نوشته ی بالای وبلاگو خوندین؟ با هم توی واقعیت آشنا نشدیم؟
و اگه آشنا نشدیم... خوشوقت شدم از آشناییتون=))
ناشناس
۱۵ دی ۲۰:۰۰
اول اینکه این "ین" های آخر جمله ت چی میگه پسر؟ اذیت کننده س !
 بعد اینکه دروغم کجاست آخه O.O ؟ و برای سوال دوم خیر فقط اسمتو میدونم به خدا XD و نه راستش به جز "مرام نامه" و "عشق کتاب؟؟" وقت نشد برم سراغ بقیه ش !! تو واقعیت؟ نه بابا !!

من هم بسیار خرسندم (:

پاسخ :

واقعا؟
پس ورش میدارم، حالت چطوره؟ خوبی؟ *وی میلرزد، همیشه در ارتباط اول با آدم ها ناخودآگاه رسمی حرف میزند*
هوفف! خیالم راحت شد، آخه شکل یکی حرف میزنی که توی دنیای واقعی منو میشناسه، پس.... آرام آرام نرم و نازک باهم داریم آشنا میشیم=))
D:
+عامم... وب داری؟
جودی --
۱۵ دی ۲۱:۰۴
سلام:)
آشنا شدیم؟! نمی دونم...
به گمونم... شاید فقط برای منه که قالب داره: دی

پاسخ :

شاید واقعا آشنا نشدیم... به هرحال، حالا که آشنا شدیم D:
=)
Sŧεℓℓą =]
۱۵ دی ۲۱:۰۶
@ هانی
تنهایی نرو منم باهات میام !!!!

پاسخ :

آقا صداهای شما هم قطعا قشنگه! نکنید این کارا رو دیگه :(
+یک عدد از خودراضی صدایی که دیگر قبول کرده صدایش خوب است! :/
💚DORIS ‌💚
۱۵ دی ۲۲:۱۴
چقدر حرف زدید :| مطمئن باشید بعد از اینکه لپ تاپ از گور خود بیرون آمد میشینم کامنتاتون رو شخم میزنم! اه ×____×

صدات هم واقعا خوب بود :)

دوباره صد شدی :]

پاسخ :

=)))
و آره... دوباره بازم 99 شدم، راستش دیگه برام مهم نیست، اینکه یکی فالو کنه که ازم خوشش نمیاد بهتره که آنفالو کنه، اینجوری کسایی که ازم خوششون میاد میمونن و اونا برام مهمن=)
+سخن استلایی:دی
Honey Bunch
۱۵ دی ۲۳:۰۲
نه بابا 😅 مگه مغز خر خوردم؟
@استلا :باشه

پاسخ :

D:
mochi ^-^
۱۶ دی ۱۹:۱۲
@همه بچه ها!
واوووووووووو ایده رادیو و نمایشنامه صوتی فوق العادست!از نظرم چون هممون درس داریم ماهی یبار یه دونه بدیم بیرون:)
خیلی ایده خفنیه دلم رفت@-@

پاسخ :

*ذوق کردن*
ناشناس
۱۹ دی ۱۹:۱۶
حالم ؟ هعی بد نیس میگذرونم ی طوری .-.
راحت باش .. البته توقع زیادیه میدونم اینکه آشنا نیستم باهات یکمی که نه خیلی زیاد سخته ولی خوب میتونی راحت باشی:)
همه همینو میگن ! همیشه صدام شبیه ی نفره. طرز حرف زدنم منو یاد ی نفر ک خیلی آشناس میندازه .. قیافم خیلی آشناس:)) عادت کردم حدودا ..
خوب من x ام ! سنم سکرته چون میدونم با یه گشت کوتاه میتونی منو از گوشه کنارای وبلاگا دریابی ! علاقه زیادی به کتاب خوندن داشتم و دارم ولی خوب میتونم بگم یک ساله که از کتاب دور شدم:(
+ جواب : وبلاگ ؟ نمیدونم من اونجارو وبلاگ خودم نمیدونم ! به هرفضایی درون بلاگ بیان نمیشه وبلاگ گفت ! میدونی؟

پاسخ :

:)
از آشنایی باهات خوشوقتم x! فقط امیدوارم مثل بقیه ناشناسا آروم آروم غیبت نزنه و همیشه با هم حرف بزنیم، راستش... حرف زدن باهات جالبه=) و ایکس... نمیدونم خوندین یا نه ولی توی مانهوای تاس یه شخصیتی داریم به اسم ایکس که وقتی گفتی من ایکسم یادش افتادم=) اینه(https://www.google.com/search?q=x+in+dice&client=firefox-b-d&source=lnms&tbm=isch&sa=X&ved=2ahUKEwj5p4nggpHuAhURmVwKHSiDAS8Q_AUoAXoECCYQAw&biw=1366&bih=654) و من عاشقشم، با اینکه شخصیت منفیه هست و یه جورایی میگن شیطانه ولی این ایکس از اون شخصیت  منفیاییه که عاشقش میشین. اصلا ابهتشو نگاه کن!
+نمیدونم.... شاید داری درست میگی، ولی هروقت خواستی من همیشه اینجام و منتظر حرفاتو بشنوم=)
++بانویی؟ یا سینیور؟ D:
💚DORIS ‌💚
۲۰ دی ۰۷:۴۴
0_______0
کامنتا رو خوندم 0_0 من نیستم واقعا از صدام متنفرم XD :\
ولی منتظر شما هستم =)
+ عشق کتاب محو شدیا :/ چالش سی شب ژورنال نوشتنو ادامه ندادی و کامنتا هم جواب نمیدی o.o

پاسخ :

+کی محو شده؟ من؟ D:
ناشناس
۲۲ دی ۰۲:۰۴
و مطمئن باش من خوشبخت ترم عشق کتاب ! من هستم، ولی کم سر میزنم شاید هر چند روز یک بار ولی هستم :) !
حرف زدن با من ؟ اوه جالبه که جالبه ! چون من از ارتباط برقرار کردن با بقیه میترسم !
"امکان داره با خودش بگه اوه این چقدر پرحرفه ! چه عجیبه ! چه چیزایی براش مهمه ها !" اینا چیزایی که با اینکه خنده داره باعث میشه از ارتباط برقرار کردن با هرکسی جز خودم اجتناب کنم و این ترسناکه !
خیلی کاوایی عه با توجه به این عکسایی ک من ازش دیدم .. راستش هنوز توضیحات خودتو نخونده بودم و همچین نظری راجع بهش داشتم فقط ابهت ؟ همچین مشخصه ای توش نمیبینم حقیقتش =|
جای عاشق شدنم داره !!!!
+ نگران نباش ... همین دور و ورام !
++ اینم یه مدت سکرت باشه ؟ *خنده شیطانی* هردومون میدونیم یه روز منو تو قالب شخصیت خودم میبینی پس بذار تا اونموقع آزادتر باشم !

پاسخ :

اتفاقا من هیچ مشکلی باپرحرفا ندارم، چون خودمم یکی از همونام:دی ولی واقعا صحبت کردن با ناشناسا جالبه، مخصوصا اینکه ادامه بدن و باهام صحبت کنن، راستش از استلا به بعد که اونم یه مدت نبود و آخرش یه وب زد همچین ناشناسی دیگه ندیدم=)) بذار ببینم، یه بار یه ناشناس اومد وبم گفت تو منو دوست خودت نمیدونی، تو منو ناراحت کردی، من خیلی دوستت داشتم، تازه نوشت برام  I love you... و این حرفا و به گفته بچه های مراجع میگن روم کراش زده بوده:/ ولی آخرش ازش خواستم بیاد حرف بزنیم که چندبار یه چیزی نوشت و ناپدید شد، میگن سرکاری بوده، یه بارم یکیشون اومد گفت که تو زیادی خوش خیالی و دوستات اگه بهت خیانت کنن چیکار میکنی و باید خیلی چیزارو تجربه کنی و... این حرفا و چندین و چند ناشناس، راستش من مشکلی باهاشون نداشتم، همصحبتی باهاشون خوب بود، مثل الان، البته الان بهتره چون دیگه کسی نیست که بخواد بگه ازم ناراحته.
خب... این ایکسه، اصلا تا آخرای فصل اول مانهوا هیچکس از هویت و شکلش خبر نداشت، همه فکر میکردن یه جور خداعه، تا اینکه آخراش به ما نشونش دادن، نمیدونم توضیح بدم چجوری ولی ایکس صاحب تاسه، و تاس اگه توسط انسان فعال بشه میتونه بهترش کنه و انسانم بهش نیاز پیدا میکنه، باید مانهواشو ببنین تا درک کنین... هعیی:))
+*نفس عمیقی میکشد*
++ چشم چشم D:

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی
من هنوز یادمه.
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان