کتابخانه اسرار

محصور بین کتابا، شایدم نه.

تاریک/سکوت

تاریکی و سکوت مکملای بدین، اگه مواظب نباشی هیولایی که توی تاریکیه میتونه بیاد و بگیردتت، بیاد و باعث بشه بفهمی که چقدر... خوشبین بودی به همه چیز، به اینکه چقدر همه چیز میتونه تو یه ثانیه به فاک بره.

و اون موقعست که دلت میخواد بریزی بیرون تموم چیزایی که پر کرده وجودتو، گریه کنی؟ داد بزنی؟ نمیاد. خالی نمیشه. هرکاری کنی، هرکاری بخوای بکنی نمیتونی اون انگلی که تو وجودته رو بندازی بیرون. اشکات نمیان بیرون. اون موقعست که مجبوری دندوناتو فشار بدی به هم و سعی کنی که یه جوری اون فشاری که رو بدنته رو خالی کنی. حتی شده با فشار دادن دندونات. حتی شده با درد گرفتن دست و پات. حتی میگن سنگینی وزنه‌ای که توی باشگاه بلند میکنی بستگی داره شبت چقدر بد گذشته باشه. (توییت امیرپارسا نشاط، یه آدمی که فراتر از چیزی که بدونین براش ارزش قائلم.)

نمیتونی احساس کنی، شبا میگذرن، صبحا زود طی میشن، زمانت داره میره و چشم به هم بزنی میبینی چندین ماهه که توی این درد گیر افتادی، چندین ماهه که حس نمیتونی بکنی، چندین ماهه که زندگیتو داری هدر میدی و نمیدونی باید چیکار کنی. سردرگمی، نمیدونی، با اینکه دورت آدمای خوبی هستن تنهایی، تاریکه توی وجودت.

بزرگترین دشمن تو مغزته، به عبارتی خودتی. بزرگترین دشمن من که هست، اضطرابا که جمع میشن، اورتینکا که میان، میفهمی که تموم مدت خودت بودی بزرگترین دشمن خودت، میتونی همکلاسی رو مخت که تکلیفا رو از معلم میپرسه رو بکشی، ولی خودتو نه. دشمن تو کسیه که نمیشه کشتش. خودت. البته بعضیا همونم میکشن. خودکشی. برای همینه که آهنگ گوش میدم، با صدای بلند، تا نشنوم صدای فکرامو، تا نشنوم اضطرابای الکی که جمع شده رو. برای همینه که صبح پا شدم گوشم زنگ میزد، آهنگ زیادی گوش کرده بودم. با صدای بلند.

ولی هرچی بشه بهتر از سکوته، نه؟

 

 

چون میدونی؟ همش توی وجودته. تو دلیل مشکلات خودتی. خودت.

یه چیز دیگه، با تموم آدمای خوب، با تموم چیزای دیگه، من هنوز سردمه. سرده. و من دلم میخواد دوباره حس کنم. ولی نمیشه.

۱۶ ۲۴
عشق کتابツ
۲۰ شهریور ۰۰:۲۰
+جیمز خود منه فقط توی دنیای موازی که تبدیل به یه آدم روانی شده. جیمز نسبت به بقیه سریالا واقعی‌تره.
+کاش جیمز داشتم.
هلن پراسپرو
۲۰ شهریور ۰۰:۲۶
""باعث بشه بفهمی که چقدر... خوشبین بودی به همه چیز، به اینکه چقدر همه چیز میتونه تو یه ثانیه به فاک بره.""
همین. دقیقا همین. این لحظه ها باعث میشن نتونی به شادیای واقعیت، وقتی هوا روشن و دنیا پر سر و صداست هم اعتماد کنی.

"یه چیز دیگه، با تموم آدمای خوب، با تموم چیزای دیگه، من هنوز سردمه. سرده. و من دلم میخواد دوباره حس کنم. ولی نمیشه."
دقیقا. چرا با وجود این همه چیز خوب، با وجود شما... دنیا گرم نمیشه؟



*رقصیدن*
راست میگی. منم *رقصیدن* :)))

پاسخ :

:)))

نمیدونم واقعا... شاید باید سردمون باشه، نمیتونم از کارای خدا سر دربیارم دیگه.

=)))
سَمَر ‌‌
۲۰ شهریور ۱۱:۲۴
منی که عاشق تاریکی و سکوتم*

پاسخ :

تاریکی و سکوت لبه‌ چاقوئن.
هم خوبن هم بد. D:
Baby Blue
۲۰ شهریور ۱۴:۳۲
اون موقعست که مجبوری دندوناتو فشار بدی به هم و سعی کنی که یه جوری اون فشاری که رو بدنته رو خالی کنی. حتی شده با فشار دادن دندونات. حتی شده با درد گرفتن دست و پات.

از این متنفرم...خیلی سخته

پاسخ :

اوهوم. =)
Baby Blue
۲۰ شهریور ۱۴:۳۲
گایز اردبیل اونقد سرده دارم یخ میزنم"-"
امروز گرمتره باز...
تا یکی دو روز پیش قیامت بود

پاسخ :

شت. "-"
*منی که آرزومه هوا یکم خنک‌تر شه تو اصفهان. :")
𝓭𝓲𝓪𝓷𝓪 .𝔂
۲۰ شهریور ۱۵:۴۹
من رفتم سریالو دانلود کنم چرا که این بشر بیش از حد خودم بودم خب؟
حالا من ندیدمش و نظری درمورد جیمز ندارم ولی اگه اینا حرفایین که میزنه و 17 سالشه و بیماری داره،اوکی دتس میD:
چی میشه اگه بگم تسخیر شدم؟
میدونی یه هیولا نیست،یه انسانه با کلی هیولا که میتونه با روش های مختلف تسخیرت کنه...من در زندانشو میبندم و نمیذارم بیرون بیاد ولی خب نمیشه گفت کاملا...
+وات ایز دیس! قرار نبود حرفا و اتفاقای من اینجا گفته بشن! انصاف نیست...پیوندش میکنم:"
گاهی به این فکر میکنم که چون من نمیتونم خودکشی کنم به صلاحمه یا نه؟

پاسخ :

اسمش The end of the fucking world هه. اگه خواستی. =))
راستش من جیمز فصل دومم، و جیمز آخرای فصل یک مخصوصا. جیمز اولای فصل یک یه روانی بی احساس و دیوونست. :" بیماری که... اگه ببینی میفهمی چه خبره. :)
همیشه حرفات قشنگن... عجب.
+خوشحالم کردی که. =)))

نمیتونیم خودکشی کنیم چون میخوایم زندگی کنیم. میدونی، هنوز به اون اندازه‌ای که باید از زندگی کردن راضی نشدیم. خیلی چیزارو تجربه نکردیم. کسی که خودشو میکشه دیگه نه میتونه حس کنه، نه دلش میخواد چیزای جدید تجربه کنه. انقدر خودشو دوست داشته که با کشتن خودش، خودشو از باتلاقش کشیده بیرون. ما هم خودمونو دوست داریم که داریم زندگی میکنیم. اونقدر قوی هستیم که زندگی کنیم و تحربه کنیم و بعدش با لبخند بمیریم.
کسی که خودشو میکشه خیلی قویه، روبرو شدن با مرگ آسون نیست. ولی کسی که زنده میمونه بیشتر از اون قویه. زنده موندن از مردن سخت‌تره. :)

+گفتم چقدر کامنتاتو دوست دارم؟ بازم میگم.
+به ناشناسه که اون پایین کامنت داده یه سری چیز گفتم، بخونشون. البته فکر نکنم تو مشکلی داشته باشی. فقط، هرچقدر میری جلوتر بهتر میشه.
ناشناس
۲۰ شهریور ۱۶:۵۸
این چه سریالیه؟ :)))

پاسخ :

The end of the fucking world
با این تفاوت که قسمت فاکش سانسور شده، توی دیجی موویز هست اگه دوست داری دانلودش کنی. =))

و... از الان هشدار میدم که بی‌پردست، دارکه یکمی. انتظار یه سریال کیوتو نداشته باش که بشینی با دوستات یا چه میدونم، بقیه ببینی. یکمیم جنسیه. و درمورد تجاوزم حرف زده. با اینحال ارزششو داره. برای من که داشت.
علیرضا ‌‌
۲۰ شهریور ۱۷:۰۷
همون جمله اول :)

پاسخ :

=))
Amir chaqamirza
۲۰ شهریور ۱۷:۳۱
سلام. سلام.سلام... .:).
واقعاً خیلی خیلی سخته که تو سختی بکشی و من هیچ کاری از دستانم برنیاد!
ای بابا،چه بگم دیگه؟

پاسخ :

همین که این حرفو زدی میدونی چقدر خوشحالم کرد؟ :)
Maglonya ~♡
۲۰ شهریور ۱۹:۲۸
گاهی فقط آدم خستست از حس کردن، اونقدر خسته که فقط به خودش می‌گه دیگه بسه! نمی‌خوام این صدا هارو بشنوم ولی بعد فرکانس ها اونقدر زیاد می‌شن و طول موج این صدا ها اونقدر کم تر و اونقدر شدید تر می‌شه که از محدوده ی شنواییمون خارج می‌شه... لزوما سکوت نیست. وقتی چیزی نمی‌شنوی به این معنی نیست که صدایی وجود نداره.
سکوت کر کننده نیست.
فرکانس هایی که نمی‌شنویم کر کننده ان.
چون قلبمون حسش می‌کنه.
و با یه نخ قرمز به مغز و گوشمون وصل می‌شه.

پاسخ :

سلام دوست عزیز.
کامنتتو یه روز میذارم تو بخش کامنتام. مطمئن باش. از بس که خوب بود و خوب توصیفش کرده بود. =)))
ناشناس
۲۱ شهریور ۱۴:۱۲
اتفاقا من سریالای دارکو خیلی دوست دارم :)))
ممنون.


راستی میدونی من کی ام؟ XD
𝓭𝓲𝓪𝓷𝓪 .𝔂
۲۱ شهریور ۱۵:۱۷
اوه کام آن همون روزی که من این کامنت رو برات نوشتم سریالشم تموم کردم هردوفصل رو!
گاد بذار ازش حرف نزنم بس که قشنگه=)
اره اره از همون اول اولش جیمز من بودم حتی تایپ شخصیتیشم با من یکیع:"
راستش درمورد خودکشی هیچوقت حرف خاصی نمیزنم اونم نه مستقیما و نظری درموردش ندارم...فقط با جمله اخرت موافقم...
*قدرت کامنت گذاریمو از دست دادم...درواقع خیلی چیزای دیگه هم روش
ناشناس
۲۵ شهریور ۰۲:۱۴
ولی چرا یاد این افتادم؟؟ :
چشم بهم بزنی
همه رنگا عوض میشن
میفهمی همه حرفا الکین...
چشم بهم بزنی...
Eli
۲۵ شهریور ۱۹:۵۹
میدونم که خیلی سخته!
میدونم الان زندگی خیلی برات سخته!
اما من اینجام که بهت بگم
همچی درست میشه!
ومن باورت دارم!
ودوست دارم!
ومیدونم که قراره کارای فوق العاده ای انجام بدی!
کلی چیزای قشنگ توی این دنیا وجود داره
امیر یوسف!
سرتو بالا نگه دار!
قوی بمون!
ꪀⅈᥴꪮꪶꫀ !!
۱۷ مهر ۰۸:۵۸
سلاممم بلاخره یه پست پیدا کردم که نظراتش بازه *-*
خب شما عشق کتاب معروف بیانی *خرذوق شدن*
منم اینجا نیکولم به کتاب علاقه دارم ولی زیاد نخوندم متاسفانه:"
میگم تا حالا چندتا کتاب خوندی؟
چه ژانرایی دوست داری؟
بخواهید تابه شما داده شود و محدودیت صفرو خوندی؟
میشه چند تا کتاب معرفی کنی بهم&-&

پاسخ :

عشق کتاب معروف بیان؟ :)))))
لطف داری نیکول. *-*/

نشمردم والا. :))
فانتزی، ترسناک، شایدم کلاسیک.
دارمشون، نخوندم.
هوم... فانتزی، شش‌کلاغ از لی باردگو، هیولاشناس از ریک یانسی، اگه ماجرای بچه‌های بدشانسو نخوندی بخون، اگه ادبیات نیمه سنگین دوست داری و میخوای تالیفی(ایرانی) بخونی کوارتت نهایی از آرمینا سالمی فوق‌العادست.
=)
ꪀⅈᥴꪮꪶꫀ !!
۱۷ مهر ۰۹:۱۵
بله در حد امضا دادن معروفن:)
نشمردی پس حتما زیادن که انقدر قشنگ و گیرا و خاص مینویسی^^
بخونشون حتما فکرمیکنم برای مخصوصا ماها خیلی خوبن
ممنوووون میخونمشون^_^\

پاسخ :

بابا خجالت‌زدمون کردی که. =))
لطف داری. قلب بهت.
حتما میخونم. :))

موق باشیی. (=
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی
من هنوز یادمه.
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان