کتابخانه اسرار

محصور بین کتابا، شایدم نه.

رقصیدن، لبو، زیبا.

سرفه‌ت گرفت.

گفتم چت شد؟ برگشتی گفتی هیچی. سرمو تکون دادم و گفتم به خدا اگه کرونا گرفته باشی. گفتی نه بابا دیوونه، یه سرفه عادی بود. برمیگردم تا ببینم خوبی یا نه. خوبی. لبخند میزنی و سرتو کج میکنی.

میریم تو پیاده‌رو. آقا پیره که یه سینی پر از چایی داغ داره میگه چایی؟ برمیگردم و لبخند میزنم. دوتا چایی می‌گیری و میدی بهم میگم ممنون بانو. میگی باعث افتخارمه لرد. من لرد نبودم. سینیور بودم. نگفتم بهت. حتی لرد بودن از زبون تو هم قشنگ بود. زیرچشمی نگات کردم و نگفتم قشنگی. چشمات به آسمون خیره شده بود و ماه‌و میدیدی. گفتی ماه قشنگه‌ها. گفتم آره. قشنگه. نگفتم که تو ماه من بودی. دستتو آوردی بالا و عینکتو برداشتی. بهم نگاه کردی و گفتی خیلی وقتا یادم میره که عینک رو چشمامه. عادته دیگه. نگفتم که تو حتی با عینکتم قشنگی. گفتی سیگار میکشی؟ گفتم ای بابا، یکی الان میبینه. گفتی ببینه. سیگار میکشی؟ گفتم نکش. حیف ریه‌هات نیست؟ میگی من دوست دارم 60 سال عمرمو قشنگ زندگی کنم تا اینکه 65 سال زندگی کنم و کارایی که دوست دارمو انجام ندم. گفتم دلیل خوبی نبود. گفتی بیخیال. آخرشم نذاشتم سیگار بکشی. بهت نگفتم که میترسیدم چیزیت بشه. سیگار چیز بدیه.

گفتم ستاره‌ها خیلی قشنگنا. گفتی آره، مثل دونه‌های درخشانین که آسمونو پر کردن. نگفتم که تو دونه درخشان منی. میگی پس نمیکشی؟ میگم نه. تو هم نکش. بهت نگفتم که اگه میکشیدیم و ضرر نداشت خیلی خوب میشد. چون هردوتامون میتونستیم یه نخ سیگار بکشیم و من از دور ببوسمت. سرتو تکون میدی و یه قلپ از چاییت میخوری. میگی چاییت سرد شد. میگم اگه یه روزی زیر بارون نرقصیم چی؟ میگی اگه یه روز پشت اون تاکسی زردا وقتی میخواستم پیاده بشم یهویی نبوسمت چی؟ میگم میکنیم. میگی میکنیم. هوا سرد میشه. دست یخ‌زدتو میگیرم و میگم بریم لبو بخوریم؟ میگی بخوریم.

میریم تو هوای سرد لبو میخریم و میشینیم روی چمنای پارک. بهت که خیره میشم میگی نکن. میگم بذار خیره شم. خیلی قشنگی. یکمی خجالت میکشی. میگم لبو که میخوری لبات قشنگتره. میگی پس همیشه بیایم اینجا لبو بخوریم؟ میگم بیایم. میگی پس رقصیدن زیر بارون چی شد؟ حالا که بارون نمیاد. میگم یه روزی میرقصیم.

نگاهت میکنم و اخم میکنی. میگی چی میخوای بگی؟ میگم هیچی. نگفتم که خیلی قشنگی. میگم میشه زیبارو صدات کنم؟ میگی زیبارو برای آدمای قشنگه. میگم تو که خیلی قشنگی. چیزی نمیگی. میگم پس از این به بعد تو زیباترینی. شال گردنمو از کیفم درمیارم و میگم بگیر بنداز دور گردنت. مریض نشی یه وقت. میگیری و لبخند میزنی. شال گردنو میندازی دور گردنت. میگی چون دستت بهش خورده تصور میکنم دستتو دورم حلقه کردی یا دستت همیشه رو شونه‌مه.

میگم لبو قشنگترت میکنه. از این به بعد میایم اینجا تا زیبا زیباتر بشه. لبخند میزنی. نمیگم که چقدر قشنگی و هرروز بیشتر از قبل قشنگ میشی. میگی پس از این به بعد منتظر بمونیم برای رقصیدن زیر بارون؟ میگم تا اون موقع تصور میکنیم رقصیدیم.

دلو به دریا میزنم. میگم زیبا؟ میگی چی؟ میگم با عینکم زیبا بودی.

میگی لبوت سرد نشه پسرجون.

۲۵ ۳۱
عشق کتابツ
۰۸ مهر ۱۰:۳۲
بعضی وقتا که اینجور چیزارو مینویسم واقعا احساس کرینجی دارم.
قسمتی از ایده متن( و نه همشون.) از کانال تلگرام نهنگ.

و میدونم از اینجور متنا دارید خسته میشید. تازگیا فقط میتونم اینجوری بنویسم. نمیدونم چجوری قبلا روزمره‌نویسی میکردم. سخته.
و... *رقصیدن*
Cloudia Hirai
۰۸ مهر ۱۰:۴۰
بخدا اینقدر اینا قشنگن که همین الان دوست دارم بشه بیست سالم که یکی عاشقم شه بعدم بهم از این حرفا بزنه .-. سینیور بس کن تو رو خدا من نمی‌خوام با متنای تو وسوسه شم .-.

پاسخ :

به راه فساد کشیده نشو. -.-
𝘈𝘺𝘭𝘪𝘯 --
۰۸ مهر ۱۰:۴۶
من تازه کات کردم همه ام دارن از زیبایی عشق حرف میزننT-T
همین الان یه دوست دختر برام بیارید. برین خواهر هانسه رو برام بگیرین اصنT T

پاسخ :

ایح. TT
nanami kiwi
۰۸ مهر ۱۰:۴۷
میتونستیم یه نخ سیگار بکشیم و من از دور ببوسمت.

*رقصیدن*

*اشک هایش را پاک میکند و به یک نفر فکر میکند
من میخوام فراموشش کنم متنات نمیزارن :))

پاسخ :

میخواستم بهت بگم که بهش فکر نکن، اون که رفته برنمیگرده. اگه هم برگرده دیگه شبیه چیزی نیست که قبلا بود. همونطور که تو نیستی. همه تغییر میکنن و این تقصیر هیچکس نیست.
nanami kiwi
۰۸ مهر ۱۰:۴۹
عشق برای من قشنگ نیس ولی با این متنا  دلم میخواد بازم برگردم بهش!

پاسخ :

رابطه‌ت تموم شده احتمالا. و دوباره برنگرد بهش. یه عالمه آدم هست که میتونی دوست داشته باشی و اون تغییر میکنه. حتی اگه بهم برگردین.
ناراحت باش. ولی برنرگرد. خب؟
𝒎𝒊𝒕𝒔𝒖𝒓𝒊 ‌‌
۰۸ مهر ۱۱:۰۲
زیبا:)

پاسخ :

=)
| ترنج | ‌
۰۸ مهر ۱۱:۲۰
بس کن پسر جون. ندیدن خودتو بس کن. من عمیقااا لذت می برم با خونون این متنات و حسودیم! میشه به اینکه می تونی این شکلی روون بنویسی :) بعدم به درک که ما حالمون به هم بخوره اصن.

پاسخ :

ای خدا، دوباره نظرای قشنگ و فوق‌العادت.
نمیدونی چقدر این حرفات خوشحالم میکنه. قلب بهت. =))
Parsoon :]
۰۸ مهر ۱۲:۱۴
واعی پسر ..نوشته هات خیلی پخته و بالغانه ان .. حقیقتا هیچ وقت از نوشتن دست نکش .. اونا یکی از قشنگ ترین عشقایی که میشه وجود داشته باشنو به نمایش میذارن.. هق :))))))))))
اصلا حقیقتا کاش همیشه از این متنا بنویسی و با این طرز فکر که ازشون خسته میشیم پست شون کنی .. اینا فقط خیلی قشنگن خب..

پاسخ :

وایی...ممنونم ازتت. =")) 
نظراتتون داره با قلبم بازی میکنه ملت؛ آه. *گرفتن قلب*

+من تازه فهمیدم وبتو فالو نکردم و تموم این مدت فکر میکردم کردم. :|
ودف.
Nobody -
۰۸ مهر ۱۲:۱۶
اوکی ولی دلم خواست با یکی این‌طوری برم بیرون.
شت...
خیلی خفنه که می‌تونی از اینا بنویسی. =) یه‌جور دیگه قشنگن.

پاسخ :

=))
نظر لطفته. TT ممنون که میخونی. 3>
aramm 0_0
۰۸ مهر ۱۴:۰۶
بله و ما اینجا سینیوری رو داریم که داره با متناش بقیه رو هوایی میکنه:دی

پاسخ :

به‌به‌به. دارم بقیه رو به راه گناه و فساد میکشونم. -.-
هلن پراسپرو
۰۸ مهر ۱۵:۲۵
@آرام
هعی.... درد عشق های شکست خورده و آرزوی عشق حقیقی قلب آدمو می فشره با اینکاراش.
من برم اوپنینگای love is war رو بگوشم اصلا. :_

پاسخ :

="))))
منم میام. -.-
زری ...
۰۸ مهر ۱۵:۵۹
اقااا
ما هم دلمون خواست :""""
نامردا

پاسخ :

من شرمندم. :"
=")))
(• 𝑨!𝒂•)~
۰۸ مهر ۱۹:۰۳
ن امیر...ن این جدا محشر بود...طبییعیه آدم ب متنای خودش همچین حسی داشته باشه :")

پاسخ :

خدایا... خیلی ممنون! لطف داری. =")
(• 𝑨!𝒂•)~
۰۸ مهر ۱۹:۰۴
و منی که براش فرستادم و گفتم "یاد خودمون افتادم" :")

پاسخ :

وای. =))))
امیدوارم با اون آدم خوشبخت همیشه خوشحال باشی. =")))
زی زی گولو بلاسم
۰۸ مهر ۲۰:۲۲
چی اینا خسته کننده
اینا خیلی خوب و عشقولانه و گوگولی و گریه شوق و با حال اند
خیلی قشنگ اند دست ت طلا :)

پاسخ :

اصلا نور بهت. =)
آیســــ ـــان
۰۸ مهر ۲۱:۳۷
آلا@
چقدر نعمت بزرگیه که کسی باشه که با خوندن همچین مطلبی از عشق کتاب یادش بیفتی..:"]

پاسخ :

=))))))
*حسودی*
| 𝐊𝐞𝐯𝐢𝐧 |
۰۸ مهر ۲۲:۱۶
این..پرفکت بود..

پاسخ :

پرفکت خوندیش خب. =))
(• 𝑨!𝒂•)~
۰۹ مهر ۰۲:۳۸
@آیسان
واقعا نعمت بزرگیه...هر چقدم براش شکرگزار باشی کمه...
مطمئنم توعم یه روزی همچین کسی میاد تو ذهنت، که با ب یاد آوردنش قلبت ب تپش بیوفته :)

پاسخ :

="))))
چقدر این کامنت قشنگ بود، خدای من. T-T
weirdo ¬-¬
۱۰ مهر ۱۲:۴۶
@آیسان
بعضی وقتا هم نفرینه:)

پاسخ :

.
منم
۱۰ مهر ۱۷:۱۱
می دونی، فکر کنم زیبا هم یه "نگفتم" هایی تو دلش داره.
بهت نگفته که خوب می نویسی.
بهت نگفته که این که خودت رو دست کم می گیری مزخرفه.
بهت نگفته اگه برای خودت هیچ چی نیستی، برای اون یه قهرمان تمام عیاری.
بهت نگفته که خوشحاله الیکا نشدی. خوشحاله که این جوری، این مدلی از بقیه ی پسرا فرق داری.
بهت نگفته که اونم دلش نمی خواد سیگار بکشه، فقط می خواد بفهمه که براش اهمیتی داری. همون جوری که تو برای اون داری.
بهت نگفته، بهت خیلی چیزا رو نگفته.
Nastaka Sharon
۱۲ مهر ۱۰:۲۷
این... خدااااا این خیلی قشنگ و کیوتهههه*----*
حالا من هی میخوام یادم بره سینگل به گورم مگه تو میذاری؟:"
کی از اینجور متنات خسته میشه؟ هان؟ فقط بگو کییی؟TT
(• 𝑨!𝒂•)~
۳۰ آبان ۱۳:۴۴
خیلی تلخه اگه بگم، تو همین یک ماه و خورده ای، دیگه ندارمش...؟

پاسخ :

فکرشو میکردم. یعنی... وقتی خواستم جوابتو بدم یاد پستای چرت اند پرتت افتادم و یه لحظه فکر کردم شاید منظورت اونه. و حتی برات نوشتم؛ ولی بعدش پاک کردم.
و نه، تلخ نیست. واقعا نیست. اتفاق میفته.
بهتری الان؟
آیســــ ـــان
۳۰ آبان ۱۴:۱۲
@آلا
وای..:"))
اینجا مثل یه؛چمیدونم،دیوارنگار خاطرات شد..
چند وقت پیش باهاش خوشحال بودی حالا اومدی و نوشتی دیگه نداریش:"")

پاسخ :

=)))))))))))))
(• 𝑨!𝒂•)~
۰۱ آذر ۱۲:۰۱
ای کاش پاکش نمی کردی، کامنتای بلند بالای تو خیلی عمیقن امیر...
بهتر که اره، خیلی بهترم. ولی خب...هنوزم بعضی وقتا قلبم زبون نفهم میشه و حال مو بد میکنه

@آیسان
واسه همینه که الان هم عاشق این پستم، هم واقعا دوستش ندارم :")

پاسخ :

این باعث خوشحالیمه. 

پس... کاری هست بتونم بکنم برات؟
(• 𝑨!𝒂•)~
۰۱ آذر ۱۹:۵۵
عام...فک نکنم. ولی بازم ممنونم =)

پاسخ :

=)))
مراقبت کن. مواظب خودت باش.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی
من هنوز یادمه.
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان