کتابخانه اسرار

محصور بین کتابا، شایدم نه.

چون آره، یه سال بیشتر زنده موندم

آدم چی میتونه بگه؟

میدونین، نمیخوام حرف بزنم، نمیخوام چیزی بگم یا بخوام از همه‌تون قدردان باشم که تو امسال پیشم بودین(که هستم. بوس بهتون.) یا بخوام یه عالمه زیاد درمورد فلسفه زندگی حرف بزنم و میدونین، همون حرفا که عشق کتاب قدیمی میزد. فقط آره. ممنون که هستین، ممنون که بودین و 3 سال دیگه مونده تا وقتی قولم تموم میشه و میتونم قانونا وبمو پاک کنم. ==)

باورم نمیشه امسال چقدر اتفاق افتاد.

از طرف آدما رد شدم، دگرانمو توی برف‌های خاکستری راه میرفت و به جای اینکه فرار کنه دستشو زیر آسمون میگرفت؛ پیدا کردم. -بای د وی همین الان توی درس ادبیات قسمت مربوط به شازده کوچولو رو خوندم.- مورد نفرت قرار گرفتم. نفرت به بقیه دادم. گریه کردم، گریه کردم، یکم دیگه هم گریه کردم و یه روز صبح پاشدم. دیگه نتونستم گریه کنم. فهمیدم آدما برای زنده موندن به آیسان نیاز دارن. فهمیدم آدما برای ادامه دادن نیاز به دگران دارن. درمونده شدم. اعتماد به نفسم برگشت؛ دیگه از خودم متنفر نیستم. از حجم اورتینک و اضطراب مریض شدم، کرونا گرفتم. اضطرابم برگشت. بیشتر با اضطراب جنگیدم. آرزوی مرگ کردم. یه شب از شدت تپش قلب فکر کردم واقعا دارم میمیرم. از طرف آدما خیلی بیشتر رد شدم.

جیسون مستقیم بهم گفت نگرانیت واقعا احمقانه‌ست و همه همین چیزا رو تجربه میکنن و باید بهتر شی چون واقعا اهمیتی نداره؛ همسن ما که بشی بیشتر آسیب میبینی.

و میدونین. احتمالا راست گفته. و من قوی نیستم براش. ولی حداقلش، امسال خوب بود؟ نبود. ولی خوبیایی هم داشت. خیلی کم. اما داشت. و الان ساعت 11:55 دقیقه 4 اسفنده، دارم دنبال سمی‌ترین تبریک تولدای توی یوتیوب میگردم و به آهنگ عربی تولدت مبارک گوش میدم و از گوشام داره خون میاد.

اونوقت کی میدونه؟ شاید سال دیگه وقتی توی غارت رفتی و درمونده شدی، منم بیام پیشت، وقتی داره برف و بارون میاد، بیام پیشت، وقتی داره خون می‌باره، بیام پیشت، شمشیرمون رو بگیریم بالا و بریم سمتشون. کی میدونه؟ شاید یه وقتی، این جنگو پیروز بشیم، اشک بریزیم و همدیگه رو بغل کنیم.

کی میتونه بگه که از آینده خبر داره؟

۱۳ ۲۳
‌n_n Negari
۰۵ اسفند ۰۷:۱۳
تولدددت مبارک:)
امیدوارم امسال سال خیلییی قشنگی برات باشه چشمات رنگ گریه رو نبینه

پاسخ :

ایشالا که بیشتر و بیشتر رنگ گریه رو ببینه چون پارسال اصلا نمیتونستم گریه کنم. ==))))))
ممنونممم. 3>
آیســـ ــان
۰۵ اسفند ۱۳:۴۰
Well,we're only getting older=)

+به عنوان کادو به اون داداش عشق سلفی مون گفته بودم بیاد عکس دسته جمعی بگیریم باهم،نمیدونم چرا هنوز نرسیده..

پاسخ :

داداشم آیسان.
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 𝐀𝐲𝐬𝐚
۰۵ اسفند ۱۵:۱۸
تولدتون مبارک:")

پاسخ :

ممنون. ::))
منم
۰۵ اسفند ۱۶:۲۶
دقت نکرده بودم که تاریخ تولدت، برعکس تاریخ تولد منه.
مبارک باشه.
مثل پارسال نشد دیگه. شاید یه خرده هم از این بابت ناراحت باشم.

پاسخ :

ممنونم. ::::)))))))))
منم
۰۵ اسفند ۱۶:۲۸
پارسال همه رو جمع کردم. وای خدا. چه قدر جنبیدم. :"|

پاسخ :

پارسال جدی فوق العاده بود.
~𝒎𝒊𝒕𝒔𝒖𝒓𝒊 ‌‌
۰۵ اسفند ۲۱:۲۳
با اینکه خیلی نمیشناسمت میدونم که ادم چرخ اوری هستیD:
تولدت که مبارک هست...*-*
ولی من میگم ممنون که بدنیا اومدی و جزو ادم های "انسان" شدی D:

پاسخ :

==))))))))
ویــ ـانا
۰۵ اسفند ۲۱:۲۷
تولدت مبارک عزیزم.

پاسخ :

ممنونمم. 3>
سُولْوِیْگ 🌻
۰۶ اسفند ۰۲:۱۴
تولدتون مبارک باشه. راستش دقیق نمی‌دونم چه آرزویی می‌شه کرد. ولی امیدوارم سال دیگه همین موقع، به عقب که نگاه کردید، خوشحال باشید و به این فکر کنید که "عجب، سال خوبی گذشت".

پاسخ :

آرزوتون قشنگ بود. ممنونم. :)))))
منم
۰۶ اسفند ۰۷:۲۹
@سولویگ
تو چرا تا ساعت دو بیداری؟ بخواب.

پاسخ :

خجالت‌آوره.
Maglonya ~♡
۰۷ اسفند ۱۲:۳۱
دیره، ولی تولدت مبارک^^

پاسخ :

دیرتر جواب دادم.

ممنون. =)))))
Unborn ..
۱۲ اسفند ۱۰:۰۶
تولدت پساپس مبارک! امیدوارم که راه پیش روت، راهی باشه که وقتی بر می گردی عقب رو نگاه می کنی، پشیمون نباشی. 3>

پاسخ :

خیلی خیلی ممنونم! ===)))))))))))))
آرزوی قشنگی بود. امیدوارم تو سال جدید موفق‌تر باشی و خوشحال‌تر. 3>
ناشناس
۱۳ اسفند ۱۲:۴۸
تولدت با تاخیر مبارک گربه‌ی بیان!3>

پاسخ :

ممنونم بوس‌بوسیی. ==)
(•𝑨!𝒂•)~ 𝐼𝑡𝑠
۱۷ اسفند ۰۸:۳۷
نمیدونم چقدر میتونستم بدشانس باشم که دقیقا زمانی باهات آشنا شم که داشتی از بیان کمرنگ می شدی. و من هیچوقت اون امیری که آیسان و بقیه می شناسنو نمیشناسم.
روح آدمایی که می نویسن، از قلم شون تراوش میشه. و من از پسرا دوری میکنم.
. روج زیبا و پاک تو قابل دافعه نبود. جاذبه طلایی ای داشت.
من تا سه سال دیگه جوری نگهت می دارم که نتونی به این قول عمل مسخره کنی.
بیان بدون تو و شور و شوقات بی روح تر از چیزی که هست به نظر میرسه.
میدونم قوی هستی، میدونم میتونی باپشتوانه ی خودت و خداوند،امسال رو فوق العاده بهتر از پارسال برای خودت بسازی.
پس شاد باش و از فرصت یک سال دیگه زندگی کردن بهترین استفاده رو کن.
میدونم سخته، میدونی، طبیعت زندگی تلخیه. و لی ما میتونیم شیرینش کنیم، غیر از اینه؟
و مطمینم روح عسلی امیریوسف قابلیت این کارو داره.
به زمین نشستنت همراه آخرین دونه های برف زمستونی مبارک :)

+شرمنده بابت تاخیر. الانم اومدم یه پستیو آماده کنم که پست تو دیدم.
++ نمیدونم بهت گفتم یا نه، ولی من اسم "امیر" رو خیلی دوست دارم.
شاید حتی اگه یه روزی پسر داشتم اسم شو امیر بذارم...

پاسخ :

تبریک خیلی قشنگی بود. ازت خیلی خیلی ممنونم و قلبم برات.
ممنونم که هستی.

+اوکیه بابا. من بعد سه ماه دارم جواب میدم. :*
++بذار امیرحسین. با پسوند بذار.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی
من هنوز یادمه.
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان