کتابخانه اسرار

محصور بین کتابا، شایدم نه.

چالش وبلاگستان فارسی؛ با تاخیر.

نمیدونم قبوله که بعد از روزی که براش تعیین شده بود بنویسم یا نه ولی از اونجایی که من این چالشه رو خیلی دوست داشتم، بالاخره اینجاست. و وای، نمیدونین چقدر دلم برای چالش نوشتن تنگ شده بود. D:

 

۱.وبلاگ‌نویسی را چه زمانی ، چگونه آغاز کرده‌اید. چگونه آشنا شدید. از حال و هوای‌تان بنویسید؟

من زیاد درمورد این موضوع تو وبلاگ و حتی بین بزهس و بیانیا حرف نزدم، در صورتی که هردفعه بین بقیه و کسایی که بیانی نیستن ولی وبلاگمو دارن بحثش شده، درمورد اینکه وبلاگ داشتن چطور توی اون سن مسیر منو کاملا تغییر داد و چقدر بهم کمک کرد. آدم وقتی که سن بیشتری داره یا مثلا با افرادیه که قبلا هم باهاشون ارتباط داشته اینو تجربه نمیکنه، یا حتی اگه من سن بیشتری داشتم و وارد این فضا می‌شدم شاید چیز خیلی ساده‌ای برام می‌بود، ولی نه. من توی 13 سالگی وارد بیان شدم و همون‌طور که می‌دونید، پسرم، اون موقع زمان خیلی خوبی برام نبود و یه چیز دیگه که بعدش فهمیدم چقدر بهم کمک کرد دخترا بودن. توی ایران دختر و پسر توی سن کمتر، کمتر از بقیه جاها با هم تعامل دارن و من اون موقع تنها دخترایی که می‌شناختم دخترایی بود که توی دنیای واقعی دیده بودم و شاید دخترای بالای 18 سال توی جادوگران که یه جورایی راهنماییمون میکردن. قبلش با دختر همسن و سال خودم یا ته‌تهش 15 ساله «دوست» نبودم، و بودن توی فضای بیان که نسبت به بقیه جاها خیلی سالم‌تر از بقیست واقعا یکی از بهترین جاهایی بود که من ممکن بود اوایل تینیجریمو توش بگذرونم. جدا از اون با آدمای بزرگتری که هم عاقل بودن هم سالم ارتباط داشتم که یه قسمتیشون پسرا میشدن، بیان واقعا تنها چیزی بود که من به عنوان یه تینیجر برای آپدیت کردن ارتباطاتم و وارد شدن به دنیای آدما نیاز داشتم.

۲. آیا وبلاگ‌نویسی چارچوب و قوانین خاصی داره؟ منظور نوشتن است. آیا باید به قواعدی پایبند بود؟نظر شخصی خودتون رو بگین؟

چارچوب وبلاگ‌نویسی همونی میشه که خود بیان برای سرویسش تعیین کرده و باید آدما یه سری قواعد تو ذهنشون داشته باشن و یه سری خط قرمزارو رد نکنن، در واقع نمیگیم که همه مثل هم بنویسن و درمورد یه موضوع، یکی از اهداف وبلاگ‌نویسی اینه که این اتفاق نیفته، آزادی نوشتاری که بهت میده. آدما میتونن درمورد اکثر موضوعات بنویسن با توجه به خط قرمزی که اونقدر عاقل هستن که توی ذهنشون نگه دارن. اینجوری فضا سالم میمونه.

۳. برای چه کسی یا چه کسانی می‌نویسید‌ (مخاطب هدف وبلاگ شما چه کسانی هستند به نظر خودتان و با بررسی که نموده‌اید)؟

اولش فقط یکی رو میخواستم که بخونه. (اولین کامنت «لطفا از وبلاگ من دیدن کنید.» رو 3 سال پیش تو وب نفیسه گذاشتم.» "-") ولی اصلش اینه که نمیشه دستور داد که فلانی بخونه و فلانی نخونه، من مینویسم، هرکی دوست داشت میخونه.

۴. وضعیت فعلی وبلاگستان و وبلاگ‌های فارسی را چگونه می‌بینید؟

وضعیت الان، خیلی وضعیت آرومیه، مثل قبل خلوت نیستیم ولی مثل اون دوره طلایی هم شاد و پرسروصدا نیستیم. من این وضعیت رو دوست دارم جدا از اونکه دلتنگ خیلیام. ولی هیچی جای اون دوره طلایی رو نمیگیره و فکر نکنم هیچوقت بتونیم برش گردونیم چون آدمایی که قبلا بودیم با آدمایی که الان هستیم فرق دارن. دوست دارم یه دوره جدید بسازیم. نه صرفا کپی شده از نوجوونای شاد و توی قرنطینه که انیمه می‌دیدن.

۵. گمان می‌کنید برای کپی نشدن باید چه کار کرد؟ آیا خودتان درگیر این مساله شدید؟ چه راه‌حلی را انجام داده‌اید؟ بنظرتان کپی کردن خوب است؟

من یه بار با ماهی درمورد این حرف زدم که یه بنده‌خدایی میاد و مثلا کل پستی که درمورد زیبا نوشتم رو کپی میکنه، بخوای یا نخوای بهت حس راحت نبودن میده، خوشت نمیاد. برای همین توی پست پین شده توی وبلاگم درموردش چیز اضافه کردم. قضیه حل نشد و خبری ندارم که هنوز داره چیزارو کپی میکنه یا نه، کاریم براش نکردم. ولی فکر کنم قفل کردن کلیک راست خوب باشه ولی چیز جالبی نیست، آدم با یه احساسی که فقط متعلق به خودشه برای یه نفر که پست فقط متعلق به اونه یه چیزی مینویسه و یه نفر اونو برای خودش برمی‌داره و به اسم خودش میزنه. یعنی واقعا لینک گذاشتن یا اسم بردن از نویسنده کار سختی نیست. ولی اگه هیچکاری درموردش نکنه، من خوشم نمیاد دسته گلی که من برای یه نفر فرستادم رو بدزدی.

حتی برای یه نفرم نه. خوشم نمیاد دفترچه خاطراتی که توش از روزمرگیام گفتمو برداری و اسممو پاره کنی.

۶. آیا شبکه‌های اجتماعی را دشمن وبلاگ‌نویسی می دانید؟ به نظرتان چه تاثیری گذاشتند ؟ خوب بوده یا بد؟

قطعا دشمن وبلاگ‌نویسی نیستن، از همشون اگه درست و به جا استفاده شه واقعا کسی دشمن کسی حساب نمیشه.

۷. وبلاگ‌نوشتن چه تاثیری روی زندگی شخصی شما گذاشته؟

قبلا تاثیر خیلی بیشتری داشت و همونطور که اون بالا گفتم، مسیر رو منو تغییر داد. و خیلی چیزا یاد گرفتم از یه سری آدما.

۸. نقطه اوج وبلاگ‌نویسی تون چه زمانی بوده؟ آیا هنوز هم در نقطه اوج هستید؟ اصلا با چه خط‌کشی این را اندازه می‌گیرید و نقطه اوج را حساب می‌کنید؟

نیستم. نقطه اوجم یه سال پیش بود و اون موقعی که عشق کتاب بودم.

همه درموردش میگن، و من خیلی وقتا ردش میکنم ولی بعضی وقتا حس میکنم که هنوز تو زندگیم به عشق کتاب نیاز دارم و هیچوقت برنمی‌گرده، همونطور که مثلا پیتر جونز برنمی‌گرده، ولی سعی میکنم یه قسمتاییش رو نگه دارم.

اگه بخوام راستشو بگم، از اینکه اون دوره طلایی رفت زیاد ناراحت نیستم، درسته که دوره شادی بود ولی من هنوزم فکر میکنم آدمایی که الان هستیم از اون آدما بهترن و هیچوقت سعی نکردم عشق کتاب رو برگردونم، آدمی که الان هستم برام ناراحت‌کننده نیست و آره، عشق کتاب اگه بزرگ می‌شد، می‌شد من، هرچقدر که بخوام موضوع رو منحرف کنم حقیقت اینه که عشق کتاب شخصیتی جدا از اینی که الان هستم نیست. هیچوقت نبوده.

۹. چقدر نظرات ، مخاطب و آمار وبلاگتون مهمه براتون(چه محتوایی و چه تعدادی)؟ آیا برای آمار می‌نویسید؟

آمار بهتر حس بهتری میدن ولی اینکه برای «آمار» بنویسم، نه. خیلی وقته برای آمار نمی‌نویسن و یه سری پست دارم که نظراتش در حد 2تا نظره، ولی پستیه که باورم نمیشه من نوشتمش. ولی جدا از اون آدم خوشحال میشه اگه بازخوردی داشته باشه و آدما درمورد چیزی که نوشته حرف بزنن.

برای آمار نمی‌نویسم ولی کیه که از آمار بهتر و نظرای بیشتر خوشش نیاد و سرشون خوشحال‌تر نشه؟

۱۰. وبلاگ‌نویسی به شما چه داد و چه گرفت؟

فکر نکنم بتونم درموردش توضیح بدم. نمیخوام توضیح بدم.

۱۱. شده وبلاگ‌نویسی باهاتون بدرفتاری کنه و یا توی این فضا اذیت بشید؟

آره خب.

بعضی وقتا همچین اتفاقایی میفته.

۱۲. مشکلاتی که سر راه وبلاگ‌نویسی هست چیه به نظرتون؟

اینکه افراد نمیخوان ایده‌های جدید خودشون رو ببینن و بعضی وقتا حس میکنن ایده‌هاشون به اندازه کافی خوب نیست، گاهی اوقات (بعضی وقتا غیرعمدی حتی.) شروع میکنن نزدیک به سبک نویسنده‌ای مینویسن که فکر میکنن خیلی عالیه. برای خود منم اتفاق افتاده، برای خیلیا اتفاق افتاده.

من کی باشم که سر این نصیحت کنم ولی اگه میخواین همچین کاری بکنین، بدونین آدمایی که توی وبلاگ میبینن جدا از خود شما نیستن و خیلی عادین. دوستشون داشته باشین، از نوشته‌هاشون لذت ببرین و باهاشون ارتباط داشته باشین، ولی ازشون بت نسازین.

۱۳ . جذابیت وبلاگ‌ها و وبلاگ‌نویسی رو توی چه چیزی می‌بینید؟

اینکه آدما تقریبا میتونن هرکسی که بخوان باشن و اکثر وقتا یه سری آدم هستن که از سبکشون خوششون بیاد. جدید بودن آدما. اینکه هرکس یه کپی از اون یکی نیست؛ به طور خلاصه وارد یه وبلاگ میشی و میدونی میتونی چیز جدیدی اونجا پیدا کنی.

۱۴. دوست خوبی از دنیای وبلاگ پیدا کردین؟ چقدر باهاش صمیمی شدین؟

دوستای خوبی پیدا کردم.

و آره. خیلی.

۱۵. آرزو و ایده‌آلتون رو از وبلاگ و وبلاگ‌نویسی تون بنویسید

من ایده‌آل وبلاگ خودمو میگم چون ایده‌آل گفتن درمورد کل وبلاگ‌نویسی اون خلاقیتی که ماهیت کل بلاگستانه رو خراب میکنه. دوست دارم بیشتر بنویسم، بیشتر با آدمای وبلاگ تعامل داشته باشم و اون سبک روزمره‌نویسی‌ای که عشق کتاب قبلا داشت و خیلی خوش می‌گذشتو بیارم. دوباره.

۱۶. تا حالا به وبلاگی حسودی کردین؟ بنویسید.

آره. D:

بیشتر به وایبی که می‌داد، حسی که نوشته‌هاش می‌داد و شخصیتی که نویسنده‌ش داشت. اگه بخوایم یه لول بیاریمش پایین‌تر قبلا به قالبا هم حسودی میکردم. قالبای خیلی فوق‌العاده‌ای تو بیان هستن.

ولی الان خیلی وقته که حسودی نمیکنم...؟ یعنی منظورم اینه یه سری وبلاگ دارم که از نظر قالب و نوشته واقعا فوق‌العادن ولی حسودی نمیکنم دیگه.

۱۷. تا حالا از وبلاگی متنفر بودین؟ بنویسید.

نمیدونم، تنفر کلمه سنگینیه. فکر کنم سر یه چندتایی بوده باشم...

که البته درمورد وبلاگ نبوده، درمورد طرز فکر نویسنده بوده.

۱۸. تا حالا وبلاگی شما را به وجد آورده؟

خیلی زیاد!

حتی جدا از اون دوتا نویسنده هستن که وبلاگشون زیاد فعال نیست ولی هنوزم شخصیتشون منو به وجد میاره و آرزو میکنم بیشتر بنویسن.

۱۹ . چند‌تا از وبلاگ‌هایی که خیلی دوست داشتید رو به ما معرفی کنید ( حداکثر ۸ عدد )

1.کلام فضا-آرتمیس

2. Cotton cloud-مائو

3. نامتولد-آنبورن

4. silhouette- هلن

5. A Glimpse of Life- نوبادی

6.تماشاگر- سولویگ

7. نقطه آبی رنگ پریده- چارلی

8.soul filter- آلا

 

9-I purple you- یومیکو

۲۰. یه سوال خودتون از خودتون بپرسید که فکر می‌کنید توی این لیست خالیه و پاسخ بدین

چیزی ندارم بگم راستش. "-"

۲۱. یه سوال از سوال شماره ۲۰ بقیه شرکت کنندگان پیدا کنید و پاسخ بدید. (لینک شرکت کننده‌ها در پست اصلی چالش هست)

وبلاگ کالیستا : تا حالا به این فکر کردین وبتون رو حذف کنین؟ یا وبی رو حذف کردید؟ چرا؟

فکر کنم همه تقریبا یه بار به این فکر کردن. و راستش خوشحالم که حذف نکردم، اون تعداد روزی که روزشمار وبم نشون میده برام باارزشه.

و درمورد وبلاگی که حذف کردم جدی چیزی یادم نمیاد. D: اگه هم کردم چیز مهمی نبوده. TT

۲۲. احساس خوشحالی در کل در دنیای وبلاگ‌ها می‌کنید؟ بیشتر توضیح بدید

آره، برای همین هنوز اینجام.

۲۳. جمله آخر (لطفا فقط یک جمله بنویسید)

امیدوارم کوینی که دنبالشی رو پیدا کنی.

۲۴. کلمه آخر ( لطفا فقط یک کلمه بنویسید)

سبک.

۷ ۱۶
Not even a star ✩·̩̩̥͙
۲۳ شهریور ۲۱:۰۴
مثل همیشه اگه غلط املایی یا حتی گرامری دیدین بهم بگین. به اسم توجه نکنین، موقته.

راستش توجه کنین ممکنه دائمی باشه، نمیدونم هرکاری دلتون میخواد بکنین.

+به کامنتا جواب میدم، من دیگه اون پسر بی‌ادبی نیستم که بودم.
+سنس آف هیومرم از دست رفت.

پاسخ :

حس میکنم این اسمه رو دوست دارم. وای اه.
و دیلی ریمایندر برای خودم که با بقیه بیانیای جدید و قدیم دوباره ارتباط برقرار کنم.
اینکه تقریبا زیر هر پستم یه کامنت از خودم هست که دارم از چیزای بی‌ربط درمورد همون پست میگم خیلی جالب.
SunBin --
۲۳ شهریور ۲۱:۳۳
پاسخت به سوال اول بسی جالب انگیزناک بود~
و این نوشتن یه کامنت بی ربط زیر هر پست رو ادامه بدهD:

پاسخ :

ممنونمم. D:
چشم. TT
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 𝐀𝐲𝐬𝐚
۲۳ شهریور ۲۳:۵۵
سَبُک یا سَبک؟:دی

پاسخ :

اولی. :دیی
𝙇𝘶𝘯𝘢𝘭𝘪𝘯 --
۲۴ شهریور ۰۸:۲۶
سوال ۴ رو خیلی خوب جواب دادی از بهترین جواب هایی بود که براش خوندم:">

پاسخ :

خوشحالم که اینطوری بوده. ====))))) 
Maglonya ~♡
۲۴ شهریور ۱۳:۱۲
اسم جدید مبارکهههه*---*

پاسخ :

ممنونمم 3>>
Amir chaqamirza
۲۶ شهریور ۰۹:۰۱
سلام. سلام.سلام
چقدر خوب بود، یک عالمه چیزهم یادگرفتیم😄به نظرم شما همون عشق کتابید که توی کتابخانه اسرار پرسه میرنه📚☕ این اسم جدیدتان یعنی چه؟

پاسخ :

خوشحالم که اینطور فکر میکنید. :::))))))
والا اسممو که الان دوباره همون قبلی گذاشتم ولی اون اسم قبلیم از یه آهنگی بود که یه جاش میگفت تو خورشیدی ولی well i'm not the moon i'm not even a star 
که یعنی تو خورشیدی ولی من ماه نیستم، حتی یه ستاره‌ام نیستم.
سُولْوِیْگ 🌻
۲۶ شهریور ۰۹:۵۶
بعد از ۱۹ ذوق کرده بودم. و نمی‌دونم چرا ۲۲ این‌قدر به دلم نشست.
ستاره‌تون روشن. :)

پاسخ :

خیلی ممنون. :))
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی
من هنوز یادمه.
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان